- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۴
- بازدید: ۱۸۷۹
- شماره مطلب: ۵۳۷۹
-
چاپ
بی اختیار فاطمه جان گریه میکنم
ناگفتنی است درد دل مرتضای تو
در خانهام ببین که چه خالی است جای تو
هر شب به جای آب و غذا غصه میخورم
یادش به خیر بر سر سفره غذای تو
صبر زیاد و عمر کمی میکنم طلب
پایان هر نماز خودم از خدای تو
بی اختیار فاطمه جان گریه میکنم
از گریههای نیمه شب بچههای تو
زهرا درست از شب دفنت به این طرف
هر شب حسن گرفته بهانه برای تو
با گریهاش حسین هم از خواب میپرد
تازه شروع میشود از نو عزای تو
باور نمیکنند که از خانه رفتهای
احساس میکنند میآید صدای تو
در پیش بچههای تو شرمندهتر شدم
وقتی نشد که ختم بگیرم برای تو
امروز مدفن تو غریبانه مانده تا
از یاد شیعیان نرود ماجرای تو
-
قبلهنما
به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم
بخند تا که منم خندهای دوباره کنم
اگر اجازه دهی لااقل برای تنت
کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم
-
دو کبوتر
کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
باز هم باعث خشنودی مادر بشویم
نکند دیر شود لحظۀ پرواز از خاک
کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم
-
عقاب شکسته بال
درست مثل عقابی که تیر خورده پرش
چه پر شکسته میآید، چه آمده به سرش؟
شکستهتر ز پر و بال او دلش باشد
فرار میکند از عمر پوچ و بی ثمرش
بی اختیار فاطمه جان گریه میکنم
ناگفتنی است درد دل مرتضای تو
در خانهام ببین که چه خالی است جای تو
هر شب به جای آب و غذا غصه میخورم
یادش به خیر بر سر سفره غذای تو
صبر زیاد و عمر کمی میکنم طلب
پایان هر نماز خودم از خدای تو
بی اختیار فاطمه جان گریه میکنم
از گریههای نیمه شب بچههای تو
زهرا درست از شب دفنت به این طرف
هر شب حسن گرفته بهانه برای تو
با گریهاش حسین هم از خواب میپرد
تازه شروع میشود از نو عزای تو
باور نمیکنند که از خانه رفتهای
احساس میکنند میآید صدای تو
در پیش بچههای تو شرمندهتر شدم
وقتی نشد که ختم بگیرم برای تو
امروز مدفن تو غریبانه مانده تا
از یاد شیعیان نرود ماجرای تو