- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۰۷۰۰
- شماره مطلب: ۵۲۹۷
-
چاپ
قصیده استاد همایی برای تاریخ ضریح مطهّر حضرت اباالفضل العبّاس (ع)
یارب این بارگه کیست بدین جاه عظیم؟
کآسمان خم شده پیش در او در تعظیم
نفحهی ساحت قدسش دم جانبخش مسیح
پنجهی گنبد بامش ید بیضاى کلیم
بقعهی ماه بنى هاشم، عبّاس على است
که بود خاک درش پادشهان را دیهیم[2]
ساقى تشنه لبان باب حوائج که بُوَد
روضهی مشهد او غیرت جنّات نعیم
در سقایت بُوَد آن چشمهی رحمت که ز فیض
رشحهی اوست یکى زمزم و دیگر تسنیم[3]
گر فشاند ز کرم جرعهی آبى بر خاک
سر بر آرد ز لحد، رقصکنان عظم رمیم
ساحت روضهی او کعبهی ارباب نیاز
پایهی بقعهی او پایگه رکن حطیم[4]
در حریم حرم آمنش از سعى و صفاست
آن مقامى که بر او رشک بَرَد ابراهیم
دستافشان ز سر عشق گذشت از سر و دست
هر دو را کرد به میدان شهادت، تسلیم
هر که در سایهی لطف و کرمش جاى گرفت
ایمن از هول قیامت بُوَد و نار جحیم
هست مغبوط[5] شهیدان و نباشد او را
پیش درگاه خدا، روز جزا، وحشت و بیم
به سلامِ در او هر که شد از راه خلوص
بشنود قول سلام از قِبَل ربّ رحیم
وآن که چون «دال» نشد بر در او پشت دوتا
پیچ در پیچ چو «یا» باشد و دلتنگ چو «میم»
بارى این روضه بُوَد مرقد عبّاس شهید
که ز چونان خلفى مادر دهر است عقیم
وین ضریحى که بر او نو شده بینى، باشد
هدیهی اهل صفاهان، حسب الامر حکیم
آیه الله زمان، سیّد محسن که بُوَد
آل یاسین سند عترت و قرآن کریم
زیور مُلک عرب، فخر عجم، صدر انام
شیعیان را به جهان سیّد و سالار و زعیم[6]
وى بفرمود که شایستهی این مشهد پاک
تازه سازند ضریحى که بُوَد از زر و سیم
صهر فرخندهی وى سیّد همنام خلیل
یافت از سعى در این مرحله، توفیق عظیم
دست اهل کرم و پنجهی ارباب هنر
هر دو گشتند در این کار به هم یار صمیم
اوستادان صفاهان که از ایشان شده است
شهره ایران به هنرمندی در هفت اقلیم
زرگر و خطزن و میناگر و نقّاش شدند
گرم خدمت همه چون کوره در این کار، جسیم
وآن چه از خواسته و مال در او میبایست
همه آماده شد از همّت مردان کریم
هنر و مال چو همدست شد، این معجزه ساخت
آفرین باد بر آن مال و بر این صنع قویم[7]!
الغرض؛ در اثر راى حکیمانه چو گشت
صنعتى تازه پدیدار، نکوتر ز قدیم،
وز صفاهان به عراق عرب این طرفه ضریح
رفت و بر مرقد عبّاس على شد تقدیم،
بهر تاریخ «همایىّ سنا» گفت: «ببین
کآیت صنع پدیدار شد از حکم حکیم»
عبارت فوق یعنی «ببین کآیت صنع پدیدار شد از حکم حکیم» به حساب ابجد مطابقت دارد با 1384 قمری که سال ساخت را نشان میدهد.
[1]. وامی از سعدی.
[2]. تاج
پادشاهان.
[3]. نام چشمهای در بهشت.
[4]. دیوار کعبه، آن چه مابین رکن، زمزم، و مقام قرار دارد.
[5]. محسود، کسی که بر او غبطه برند.
[6]. کفیل، پیشوا، رهبر، بزرگ قوم.
[7]. نیکو قامت، خوش قد، راست و درست، معتدل.
-
قصیده استاد همایی برای کتیبه ضریح حضرت مسلم بن عقیل (ع)
اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل
بیا به روضهی درگاه مسلم بن عقیل
سفیر مذهب حق، پیشتاز جانبازان
که در طریق رضای خدای گشت قتیل
-
غنچۀ حسین
خون خوردم در غم آن طفل، که جای لبنش
ریخت، دست ستم حرمله، خون در دهنش
کودکی کآب، ز سرچشمۀ وحدت میخورد
گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش
-
سبکتر بتاب
الا ای فروزنده دل، آفتاب!
به جسم شهیدان، سبکتر بتاب
شهیدان قربانگه راستین
فشانده به حق بر دو کون، آستین
قصیده استاد همایی برای تاریخ ضریح مطهّر حضرت اباالفضل العبّاس (ع)
یارب این بارگه کیست بدین جاه عظیم؟
کآسمان خم شده پیش در او در تعظیم
نفحهی ساحت قدسش دم جانبخش مسیح
پنجهی گنبد بامش ید بیضاى کلیم
بقعهی ماه بنى هاشم، عبّاس على است
که بود خاک درش پادشهان را دیهیم[2]
ساقى تشنه لبان باب حوائج که بُوَد
روضهی مشهد او غیرت جنّات نعیم
در سقایت بُوَد آن چشمهی رحمت که ز فیض
رشحهی اوست یکى زمزم و دیگر تسنیم[3]
گر فشاند ز کرم جرعهی آبى بر خاک
سر بر آرد ز لحد، رقصکنان عظم رمیم
ساحت روضهی او کعبهی ارباب نیاز
پایهی بقعهی او پایگه رکن حطیم[4]
در حریم حرم آمنش از سعى و صفاست
آن مقامى که بر او رشک بَرَد ابراهیم
دستافشان ز سر عشق گذشت از سر و دست
هر دو را کرد به میدان شهادت، تسلیم
هر که در سایهی لطف و کرمش جاى گرفت
ایمن از هول قیامت بُوَد و نار جحیم
هست مغبوط[5] شهیدان و نباشد او را
پیش درگاه خدا، روز جزا، وحشت و بیم
به سلامِ در او هر که شد از راه خلوص
بشنود قول سلام از قِبَل ربّ رحیم
وآن که چون «دال» نشد بر در او پشت دوتا
پیچ در پیچ چو «یا» باشد و دلتنگ چو «میم»
بارى این روضه بُوَد مرقد عبّاس شهید
که ز چونان خلفى مادر دهر است عقیم
وین ضریحى که بر او نو شده بینى، باشد
هدیهی اهل صفاهان، حسب الامر حکیم
آیه الله زمان، سیّد محسن که بُوَد
آل یاسین سند عترت و قرآن کریم
زیور مُلک عرب، فخر عجم، صدر انام
شیعیان را به جهان سیّد و سالار و زعیم[6]
وى بفرمود که شایستهی این مشهد پاک
تازه سازند ضریحى که بُوَد از زر و سیم
صهر فرخندهی وى سیّد همنام خلیل
یافت از سعى در این مرحله، توفیق عظیم
دست اهل کرم و پنجهی ارباب هنر
هر دو گشتند در این کار به هم یار صمیم
اوستادان صفاهان که از ایشان شده است
شهره ایران به هنرمندی در هفت اقلیم
زرگر و خطزن و میناگر و نقّاش شدند
گرم خدمت همه چون کوره در این کار، جسیم
وآن چه از خواسته و مال در او میبایست
همه آماده شد از همّت مردان کریم
هنر و مال چو همدست شد، این معجزه ساخت
آفرین باد بر آن مال و بر این صنع قویم[7]!
الغرض؛ در اثر راى حکیمانه چو گشت
صنعتى تازه پدیدار، نکوتر ز قدیم،
وز صفاهان به عراق عرب این طرفه ضریح
رفت و بر مرقد عبّاس على شد تقدیم،
بهر تاریخ «همایىّ سنا» گفت: «ببین
کآیت صنع پدیدار شد از حکم حکیم»
عبارت فوق یعنی «ببین کآیت صنع پدیدار شد از حکم حکیم» به حساب ابجد مطابقت دارد با 1384 قمری که سال ساخت را نشان میدهد.
[1]. وامی از سعدی.
[2]. تاج
پادشاهان.
[3]. نام چشمهای در بهشت.
[4]. دیوار کعبه، آن چه مابین رکن، زمزم، و مقام قرار دارد.
[5]. محسود، کسی که بر او غبطه برند.
[6]. کفیل، پیشوا، رهبر، بزرگ قوم.
[7]. نیکو قامت، خوش قد، راست و درست، معتدل.