- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۸/۲۵
- بازدید: ۷۵۲۳
- شماره مطلب: ۵۱
-
چاپ
داغ حسین (ع)
محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین
گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین
هزار و سیصد واندى گذشت سال و هنوز
چو لاله بر دل خونینِ شیعه، داغ حسین
به هر چمن که بتازد سموم باد خزان
زمانه یاد کند از خزان باغ حسین
هنوز ساقى عطشان کربلا گویى
کنار علقمه افتاده با ایاغ حسین
اگر چراغ حُسینى به خیمه شد خاموش
مُنوّر است مساجد به چلچراغ حسین
خدا به نافۀ خلدش دماغ جان پرداشت
که بوى خون نکند رخنه در دماغ حسین
فراغ از دو جهان داشت با فروغ خُداى
خُدای را چه فروغى است در فراغ حسین
یزید کو که ببیند به ناله قافلهها
گرفته از همه سوى جهان سُراغ حسین
-
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ، خداحافظ، بخواب اصغر، بخواب اصغر
به دست خود به قاتل دادمت؛ هستم خجل امّا
ز تاب تشنگی آسودی و از التهاب اصغر
-
کاروان کربلا
شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبۀ جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
داغ حسین (ع)
محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین
گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین
هزار و سیصد واندى گذشت سال و هنوز
چو لاله بر دل خونینِ شیعه، داغ حسین
به هر چمن که بتازد سموم باد خزان
زمانه یاد کند از خزان باغ حسین
هنوز ساقى عطشان کربلا گویى
کنار علقمه افتاده با ایاغ حسین
اگر چراغ حُسینى به خیمه شد خاموش
مُنوّر است مساجد به چلچراغ حسین
خدا به نافۀ خلدش دماغ جان پرداشت
که بوى خون نکند رخنه در دماغ حسین
فراغ از دو جهان داشت با فروغ خُداى
خُدای را چه فروغى است در فراغ حسین
یزید کو که ببیند به ناله قافلهها
گرفته از همه سوى جهان سُراغ حسین