- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۰۹
- بازدید: ۷۹۷۹
- شماره مطلب: ۵۰۵
-
چاپ
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش میبینی
که تازه آخر عرش است ابتدای خودت
سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خودت
-
خرابه بالشش خشته
تو وقتی اومدی گفتم
که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه
چه وقت گریه کردن بود؟
-
آتشفشان پنهان
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمییابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان
فرشته مست دنبال صدایش راه میافتد
کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان
-
یک دشت کفن
ناز پوشیده شدن میخواهی
کمی از چادر من میخواهی
اینچنین که تو ز هم پاشیدی
قدر یک دشت، کفن میخواهی
-
آسمان هفتم
هفتاد و دو لحظه زندگی کرد زمین
تا پیله درید و پر در آورد زمین
یک جاده به آسمان هفتم بزنید
تنگ است برای این همه مرد، زمین
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
بگو که یک شبه مردی شدی برای خودت
و ایستادی امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش میبینی
که تازه آخر عرش است ابتدای خودت
سه روز بعد در افلاک دفن خواهی شد
درون قلب پدر خاک کربلای خودت