مشخصات شعر

حدیث کربلا

به پیشگاه تو بعد از سلام، یا جدّا!

 مراست شِکوه ز قوم ظلام، یا جدّا!

 

ز شام می‌رسم و کتف و بازوان کبود

 مراست نزد تو سوغات شام، یا جدّا!

 

هزار غصّه به دل دارم و نمی‌دانم

 بیان قصّه کنم از کدام، یا جدّا!

 

شکسته قامتم از ظلم، من که می‌آیم

 ز فتح کوفه و تسخیر شام، یا جدّا!

 

خلاف قول تو کردند شامى و کوفى

 پى اذیّت ما ازدحام، یا جدّا!

 

عجب که امّت تو نام خارجى دارند!

 به زینبى که تو دادیش نام، یا جدّا!

 

از این که باز نیاورده‌ام حسینت را

 رخم ز شرم بُوَد لاله‌فام، یا جدّا!

 

بخواه پوزش من را ز مادرم زهرا

 به حضرتش برسان این پیام، یا جدّا!

 

که تشنه گشت حسینت شهید در بر آب

 به ما حلال خدا شد حرام، یا جدّا!

 

هلال روى مهش را به وقت استهلال

 زدند سنگ ز هر کوى و بام، یا جدّا!

 

ز سوز واقعه صبرم تمام شد امّا

 بماند قصّه‌ی دل ناتمام، یا جدّا!

 

به روزگار پریشان من، «مؤیّد» را

بده به وضع پریشان نظام، یا جدّا!

 

 

حدیث کربلا

به پیشگاه تو بعد از سلام، یا جدّا!

 مراست شِکوه ز قوم ظلام، یا جدّا!

 

ز شام می‌رسم و کتف و بازوان کبود

 مراست نزد تو سوغات شام، یا جدّا!

 

هزار غصّه به دل دارم و نمی‌دانم

 بیان قصّه کنم از کدام، یا جدّا!

 

شکسته قامتم از ظلم، من که می‌آیم

 ز فتح کوفه و تسخیر شام، یا جدّا!

 

خلاف قول تو کردند شامى و کوفى

 پى اذیّت ما ازدحام، یا جدّا!

 

عجب که امّت تو نام خارجى دارند!

 به زینبى که تو دادیش نام، یا جدّا!

 

از این که باز نیاورده‌ام حسینت را

 رخم ز شرم بُوَد لاله‌فام، یا جدّا!

 

بخواه پوزش من را ز مادرم زهرا

 به حضرتش برسان این پیام، یا جدّا!

 

که تشنه گشت حسینت شهید در بر آب

 به ما حلال خدا شد حرام، یا جدّا!

 

هلال روى مهش را به وقت استهلال

 زدند سنگ ز هر کوى و بام، یا جدّا!

 

ز سوز واقعه صبرم تمام شد امّا

 بماند قصّه‌ی دل ناتمام، یا جدّا!

 

به روزگار پریشان من، «مؤیّد» را

بده به وضع پریشان نظام، یا جدّا!

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×