- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۱۳
- بازدید: ۳۰۷۱
- شماره مطلب: ۴۶۶
-
چاپ
گودال قتلگاه
میایستم مقابل گودال قتلگاه
جایی که چشمهای تو در خون شناورند
میایستم دوباره که بر روی دوش من،
اندوه کوههای جهان را بیاورند
یادم نمیرود که تو در دستهای من،
بالیدی و بزرگ شدی؛ وای بر خزان
قلب جهان شکست از این داغ سینه سوز
چیزی نمانده است شود شعله ور خزان
دستی که درب خانۀ مارا شکسته بود
امروز بر گلوی تو خنجر کشیده است
دستش بریده باد که این تیغ تیز را
بر روی بوسه گاه پیمبر کشیده است
میایستم مقابل گودال قتلگاه!
تا زینب از گلوی تو قرآن بیاورد
با دستهای خالی و با قلب چاک چاک
یک جرعه عشق سمت شهیدان بیاورد
بغض غدیر و اشک بقیع و مدینه را
در کربلا به خون تو تعمید میدهم
نام حسن به مشرق آیینه میبرم
نام تو را به مغرب خورشید میدهم
با من بگو حسین من از سالهای درد
من رفتم و تو ماندی و دنیا چه با تو کرد؟
آه از جماعتی که شکستند عهد را
انگار با رسول خدا بوده این نبرد!
***
مولا پس از تو هر چه بدی بود دیدهایم
فرق شما شکست و دل ما شکستهتر
آن از برادرم که صبورانه زهر خورد
این هم من و دو خواهر تنها و خون جگر
بابا ولی تو غصه نخور این حسین توست
قربان ماندگاری دین خدا شده
یاران من عزیزترینهای عالمند
پس کربلا بهشت زمین خدا شده
مولا فقط اجازه بده وقت آمدن
فرق تو را ببوسم و جان را فدا کنم
چیزی نداشتم به جز این سر، قبول کن
آن را نثار نام رسول خدا کنم
-
ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند چهاردهم
او میوزد به حافظۀ تلخ مردهها
طوفان نوح میرسد ای سر سپردهها
طوفان نوح میرسد و سیل میخورد
چون تازیانه بر رخ سیلی نخوردهها
-
ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند یازدهم
صد کربلاست زینب و صد کربلا حسین
ستر خداست زینب و خون خدا حسین
با پای دل صبور و وفا دار مانده است
تا پای جان سراسر این راه با حسین
-
ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند هشتم
صحرای داغ بود و تن ماهپارهها
خون میچکید از شب بهت ستارهها
یاقوت سرخ؟ جزع یمانی؟ عقیق ناب؟
خون خدافراتر ازین استعارهها
-
ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند هفتم
ای زینت پدر، گل عالی تبار عشق
ای وامدار نام شما، اعتبار عشق
آیینۀ تمام نمای شکوه یاس
زیباترین کلام رسا در مدار عشق
خواهر شدی که زخم به مرهم بدل شود
مادر شدی که صبر بیاید به کار عشق
گودال قتلگاه
میایستم مقابل گودال قتلگاه
جایی که چشمهای تو در خون شناورند
میایستم دوباره که بر روی دوش من،
اندوه کوههای جهان را بیاورند
یادم نمیرود که تو در دستهای من،
بالیدی و بزرگ شدی؛ وای بر خزان
قلب جهان شکست از این داغ سینه سوز
چیزی نمانده است شود شعله ور خزان
دستی که درب خانۀ مارا شکسته بود
امروز بر گلوی تو خنجر کشیده است
دستش بریده باد که این تیغ تیز را
بر روی بوسه گاه پیمبر کشیده است
میایستم مقابل گودال قتلگاه!
تا زینب از گلوی تو قرآن بیاورد
با دستهای خالی و با قلب چاک چاک
یک جرعه عشق سمت شهیدان بیاورد
بغض غدیر و اشک بقیع و مدینه را
در کربلا به خون تو تعمید میدهم
نام حسن به مشرق آیینه میبرم
نام تو را به مغرب خورشید میدهم
با من بگو حسین من از سالهای درد
من رفتم و تو ماندی و دنیا چه با تو کرد؟
آه از جماعتی که شکستند عهد را
انگار با رسول خدا بوده این نبرد!
***
مولا پس از تو هر چه بدی بود دیدهایم
فرق شما شکست و دل ما شکستهتر
آن از برادرم که صبورانه زهر خورد
این هم من و دو خواهر تنها و خون جگر
بابا ولی تو غصه نخور این حسین توست
قربان ماندگاری دین خدا شده
یاران من عزیزترینهای عالمند
پس کربلا بهشت زمین خدا شده
مولا فقط اجازه بده وقت آمدن
فرق تو را ببوسم و جان را فدا کنم
چیزی نداشتم به جز این سر، قبول کن
آن را نثار نام رسول خدا کنم