مشخصات شعر

شق القمر از لشگر ابلیس بعید است

یا حضرت عبّاس! بگو محتشم‌ات را،
از جوهرۀ علقمه پر کن قلم‌ات را

جاری شود از دامنه‌اش چشمه‌ای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غم‌ات را

یک دست تو در آتش و یک دست تو بر آب
دندان به جگر گیر و به پا کن علم‌ات را

آنجا که علی اصغر شش ماهه شهید است
شاعر یله کن قافیۀ درد و غم‌ات را

 

بی نیزه و بی اسب بماناد؛ که بی دست

چون باد برآشوب که دشمن همه بید است

بگذار گشایش گر این واقعه باشی
بر علقمه قفلی‌ست و دست تو کلید است

ابروی ترک خوردۀ عبّاس ... خدایا
شقّ القمر از لشکر ابلیس بعید است

بر نیزه سر توست که افراشته گردن؟
یا سرخ‌ترین سورۀ قرآن مجید است؟

روزی که سر از ساقۀ هر نیزه بروید
در عالم عشّاق عزایی‌ست که عید است

 بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی که نویسندۀ این شعر سپید است

شمشیر کن از فرط جنونت قلم‌ات را
چون قافیۀ باختۀ شعر، یزید است

چون قافیۀ باختۀ شعر یزید است
شمشیر کن از فرط جنونت قلم‌ات را

یا حضرت عبّاس! قدم رنجه کن، آرام
بگذار به چشمان ملائک قدم‌ات را ...

شق القمر از لشگر ابلیس بعید است

یا حضرت عبّاس! بگو محتشم‌ات را،
از جوهرۀ علقمه پر کن قلم‌ات را

جاری شود از دامنه‌اش چشمه‌ای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غم‌ات را

یک دست تو در آتش و یک دست تو بر آب
دندان به جگر گیر و به پا کن علم‌ات را

آنجا که علی اصغر شش ماهه شهید است
شاعر یله کن قافیۀ درد و غم‌ات را

 

بی نیزه و بی اسب بماناد؛ که بی دست

چون باد برآشوب که دشمن همه بید است

بگذار گشایش گر این واقعه باشی
بر علقمه قفلی‌ست و دست تو کلید است

ابروی ترک خوردۀ عبّاس ... خدایا
شقّ القمر از لشکر ابلیس بعید است

بر نیزه سر توست که افراشته گردن؟
یا سرخ‌ترین سورۀ قرآن مجید است؟

روزی که سر از ساقۀ هر نیزه بروید
در عالم عشّاق عزایی‌ست که عید است

 بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی که نویسندۀ این شعر سپید است

شمشیر کن از فرط جنونت قلم‌ات را
چون قافیۀ باختۀ شعر، یزید است

چون قافیۀ باختۀ شعر یزید است
شمشیر کن از فرط جنونت قلم‌ات را

یا حضرت عبّاس! قدم رنجه کن، آرام
بگذار به چشمان ملائک قدم‌ات را ...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×