مشخصات شعر

تیر سه شعبه

چو از یاورانش دگر کس نمانْد

شنیدم که شه جانب خیمه رانْد

 

یکى تشنه‌لب کودک شیرخوار

یکى بسته پر، بازِ عنقا‌شکار

 

ز خاتون طلب کرد آن شاهِ فرد

به اشک روان از گل افشانْد گرد

 

چو لب خشک دیدش ز شیر و ز آب

به میدانش آورد و کرد این خطاب

 

که آبى بدین تشنه‏ى بى‏گناه

رسانید و رحمى کنید، اى سپاه!

 

ندانم چسان شرح حال پسر

به میدان آهن‌دلان آن پدر،

 

بیان کرد تا شورشى در فتاد

کند نطقِ کامل، اثر در جماد

 

شنیدم در اثناى آن مرحله

یکى سنگ‏دل، نام او حرمله

 

نه خمیازه و عطسه رفتش گمان

یکى تیر سه‌شعبه شد زو روان

 

چو منقار بر حلق اصغر نهاد

ز حلقوم پاکش، رگ خون گشاد

 

بسى صنعت آن شاه زآن خون نمود

رخِ زردِ مه‏پاره، گلگون نمود

 

هوا هم از آن خون، نصیبى گرفت

شفق هم از آن رنگ، سیبى گرفت

 

به قنداقه پاشید باقىّ خون

که چون لاله از خاک آید برون

 

بلى «صبغه اللَّه» چو آن رنگ داد

کجا خاک آن بسته تاند  گشاد؟

 

ز خون گلو، چون پسر، سیر شد

پدر از پى کار و تدبیر شد

 

چو خار دل‌آزار کارش بدید

از این باغبان، چاره‏اى به ندید

 

گل پیرهنْ لاله در خاک کرد

گریبان جان، غنچه صد چاک کرد

 

به قرآن، تو «موئوده» خواندى یقین

همین گل بُوَد کاو به گِل شد دفین

 

که جُرمش چه بوده است تا کشته شد؟

به خون گلو از چه آغشته شد؟

 

 

تیر سه شعبه

چو از یاورانش دگر کس نمانْد

شنیدم که شه جانب خیمه رانْد

 

یکى تشنه‌لب کودک شیرخوار

یکى بسته پر، بازِ عنقا‌شکار

 

ز خاتون طلب کرد آن شاهِ فرد

به اشک روان از گل افشانْد گرد

 

چو لب خشک دیدش ز شیر و ز آب

به میدانش آورد و کرد این خطاب

 

که آبى بدین تشنه‏ى بى‏گناه

رسانید و رحمى کنید، اى سپاه!

 

ندانم چسان شرح حال پسر

به میدان آهن‌دلان آن پدر،

 

بیان کرد تا شورشى در فتاد

کند نطقِ کامل، اثر در جماد

 

شنیدم در اثناى آن مرحله

یکى سنگ‏دل، نام او حرمله

 

نه خمیازه و عطسه رفتش گمان

یکى تیر سه‌شعبه شد زو روان

 

چو منقار بر حلق اصغر نهاد

ز حلقوم پاکش، رگ خون گشاد

 

بسى صنعت آن شاه زآن خون نمود

رخِ زردِ مه‏پاره، گلگون نمود

 

هوا هم از آن خون، نصیبى گرفت

شفق هم از آن رنگ، سیبى گرفت

 

به قنداقه پاشید باقىّ خون

که چون لاله از خاک آید برون

 

بلى «صبغه اللَّه» چو آن رنگ داد

کجا خاک آن بسته تاند  گشاد؟

 

ز خون گلو، چون پسر، سیر شد

پدر از پى کار و تدبیر شد

 

چو خار دل‌آزار کارش بدید

از این باغبان، چاره‏اى به ندید

 

گل پیرهنْ لاله در خاک کرد

گریبان جان، غنچه صد چاک کرد

 

به قرآن، تو «موئوده» خواندى یقین

همین گل بُوَد کاو به گِل شد دفین

 

که جُرمش چه بوده است تا کشته شد؟

به خون گلو از چه آغشته شد؟

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×