- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
- بازدید: ۱۹۴۸
- شماره مطلب: ۴۳۷۲
-
چاپ
چشمۀ حیات
ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو!
شد پایدار، دین خدا از قیام تو
چون ابر نوبهار، بریزد ز دیده اشک
آید چو بر زبانِ محبّ تو، نام تو
با آن که بود آب، برای همه حلال
ای چشمۀ حیات! چرا شد حرام تو؟
در حیرتم که بر لب آب از عطش چرا
شاها! کبود شد لبِ یاقوت فام تو؟
ما را هوای کوی تو پیوسته در سر است
چون اوفتاده مرغ دل ما به دام تو
از دودِ آه، چشمۀ خورشید تار شد
آتش زدند چون که ز کین بر خیام تو
در کام ما هماره بُوَد تلخ، زندگی
ز آنرو که تشنه، ای شه دین! بود کام تو
«قدسی» از آن به یاد شراب طهور نیست
نوشیده چون شراب محبّت ز جام تو
-
آرزوی آب
عبّاس نامدار، چو پا در رکاب کرد
گفتا خِرَد که جلوه مگر بوتراب کرد
شد جلوهگر چو ماه بنیهاشم از حرم
خورشید را ز شرم رُخش، در حجاب کرد
-
محرم حرم
سبط نبی، روانه چو در کارزار شد
بر اهلبیت ختم رسل، کار، زار شد
بنْمود جلوه، چون مه تابان عارضش
نور خدا ز طلعت او، آشکار شد
-
حریم قدس
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخندهزن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
چشمۀ حیات
ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو!
شد پایدار، دین خدا از قیام تو
چون ابر نوبهار، بریزد ز دیده اشک
آید چو بر زبانِ محبّ تو، نام تو
با آن که بود آب، برای همه حلال
ای چشمۀ حیات! چرا شد حرام تو؟
در حیرتم که بر لب آب از عطش چرا
شاها! کبود شد لبِ یاقوت فام تو؟
ما را هوای کوی تو پیوسته در سر است
چون اوفتاده مرغ دل ما به دام تو
از دودِ آه، چشمۀ خورشید تار شد
آتش زدند چون که ز کین بر خیام تو
در کام ما هماره بُوَد تلخ، زندگی
ز آنرو که تشنه، ای شه دین! بود کام تو
«قدسی» از آن به یاد شراب طهور نیست
نوشیده چون شراب محبّت ز جام تو