- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
- بازدید: ۱۲۰۰
- شماره مطلب: ۴۲۸۱
-
چاپ
حقّ اهلبیت
از هر کنار توسن بیداد تاختید
تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید
خواندید از حجاز مرا جانب عراق
وآن گاه پردههای مخالف نواختید
کردید گر به بیعت من، نامهها روان
شمشیرها به کشتن من از چه آختید؟
دادید بهر آب، چرا خاک ما به باد؟
دلهای ما ز آتش حسرت گداختید
کردید سرنگون، علم شرع مصطفی
وز کین لوای کفر به عالم فراختید
کردید ظلم و شرم نکردید از خدا
خوش حقّ اهلبیت پیمبر شناختید
پس گفت این حدیث و کسی ره به او نَبُرد
در خون تپید و با جگر تشنه، جان سپرد
-
هوای شهادت
چون شاه دین، هوای شهادت به سر گرفت
تاج سعادت از سر خود، چرخ برگرفت
گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگ
دست قضا عنان و رکابش، قدر گرفت
-
سرشک مصیبت
از پشت زین به خاک، چو خورشید دین نشست
برخاست شورشی که فلک بر زمین نشست
از شش جهت بلند شد، آهی که دود آن
بر طاقِ منظرِ فلکِ هفتمین نشست
-
قاصد اشک
چون رو به سوی کعبۀ «بیت الحرام» کرد
در خون دیده، کعبه و زمزم، مقام کرد
هر جا قدم نهاد، مصیبت پدید شد
هر جا گذر نمود، قیامت، قیام کرد
حقّ اهلبیت
از هر کنار توسن بیداد تاختید
تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید
خواندید از حجاز مرا جانب عراق
وآن گاه پردههای مخالف نواختید
کردید گر به بیعت من، نامهها روان
شمشیرها به کشتن من از چه آختید؟
دادید بهر آب، چرا خاک ما به باد؟
دلهای ما ز آتش حسرت گداختید
کردید سرنگون، علم شرع مصطفی
وز کین لوای کفر به عالم فراختید
کردید ظلم و شرم نکردید از خدا
خوش حقّ اهلبیت پیمبر شناختید
پس گفت این حدیث و کسی ره به او نَبُرد
در خون تپید و با جگر تشنه، جان سپرد