- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۹۷۱
- شماره مطلب: ۴۱۹۳
-
چاپ
رسم ادب
در آب، عکس روی تو افتاده است، حالا، برادرم! چه بنوشم آب؟
این است راه و رسم ادب آیا؟ تو تشنه باشی و بشوم سیراب؟
در آب، عکس روی تو افتاده است، عکس نگاه ساده و معصومت
لالا، علیّ کوچک من! لالا، بیتابیات ز چیست؟ عطش یا خواب؟
در آب، عکس روی تو افتاده است، یا طرح چشمهای رسول الله؟
«الله اکبر» از دل دریاییت، عکس تو را به اشک گرفتم، قاب
در آب، عکس روی تو افتاده است، ای دختر سه ساله! چه میخواهی؟
رفته عمو که آب بیارد، آب، کی گفته است، آب شده نایاب؟
در آب، عکس روی تو افتاده است، کوهی که داغ بر جگرش دارد
صبر شما که بیشتر از اینهاست، خواهر! مباد این که شوی بیتاب!
در آب، عکس روی تو افتاده است! این کیست که کبود شده رویش؟
امّالبنین؟ نه مادر من این نیست، زهراست، آه! حضرت «امّالْاب»
هفتاد و دو نگاه عطشآمیز، در آب خیره مانده به چشمانم
این آب، سهم تشنگی من نیست، از آب میگریزد این مهتاب
-
نوبت قربانی
حجات قبول نوبت قربانی تو شد
وقت سماع و سلسلهجنبانی تو شد
احرام بستهاند ملائک به دیدنت
برخیز! وقت آینهگردانی تو شد
-
قامت معیار
آنجا که حرف قامت بالابلندهاست
گر بگذری قیامت بالابلندهاست
جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو
در نوع خود ملامت بالابلندهاست
-
مثل دو بال پرستو
هم میان دست و بازو فاصله افتاده است
هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است
تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم
بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است
-
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
قد کشیدی چقدرمرد شدی در سختی
مرد آن است که غالب بشود بر سختی
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
شادی از اینکهرسیدهست به آخر سختی
رسم ادب
در آب، عکس روی تو افتاده است، حالا، برادرم! چه بنوشم آب؟
این است راه و رسم ادب آیا؟ تو تشنه باشی و بشوم سیراب؟
در آب، عکس روی تو افتاده است، عکس نگاه ساده و معصومت
لالا، علیّ کوچک من! لالا، بیتابیات ز چیست؟ عطش یا خواب؟
در آب، عکس روی تو افتاده است، یا طرح چشمهای رسول الله؟
«الله اکبر» از دل دریاییت، عکس تو را به اشک گرفتم، قاب
در آب، عکس روی تو افتاده است، ای دختر سه ساله! چه میخواهی؟
رفته عمو که آب بیارد، آب، کی گفته است، آب شده نایاب؟
در آب، عکس روی تو افتاده است، کوهی که داغ بر جگرش دارد
صبر شما که بیشتر از اینهاست، خواهر! مباد این که شوی بیتاب!
در آب، عکس روی تو افتاده است! این کیست که کبود شده رویش؟
امّالبنین؟ نه مادر من این نیست، زهراست، آه! حضرت «امّالْاب»
هفتاد و دو نگاه عطشآمیز، در آب خیره مانده به چشمانم
این آب، سهم تشنگی من نیست، از آب میگریزد این مهتاب