- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۸۷۴
- شماره مطلب: ۴۱۶۶
-
چاپ
علی، سبط مرتضی
ببین که طایر طبعم مرا کجا آورد
به مکتب ادب و عشق ـکربلاـ آورد
ز خیمهای که عیان شد، رُخ نبی منظر
فتاده شمس به تمجید و مه حیا آورد
قیامتی ز قیامش به خیمه بر پا شد
ز هیبتی که علی، سبط مرتضی آورد
نبود آب که ریزند در مُشایعتش
دو چشمِ اشکفشان، ساقی از قفا آورد
عدو فتاد به تردید از شباهت او
مگر نبی است که رو جانب غزا آورد؟
به رزمگاه، چنان حیدرانه آمده بود
که تیغ در کف او، بانگ «لا فَتی» آورد
چه کرد داغ علی اکبر آن زمان به حسین
که راست، قامت خود برده و دوتا آورد
«لسان غیب» چه نیکو نگاشت در دفتر!
ز حکمتی که خداوند در قضا آورد:
«مرید پیر مغانم ز من مرنج، ای شیخ!
چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد»[i]
غزل به طبع خلیل و ذبیح، ابتر مانْد
کدام «سالک» عاشق، به انتها آورد؟
[i]. این بیت از «حافظ» است.
علی، سبط مرتضی
ببین که طایر طبعم مرا کجا آورد
به مکتب ادب و عشق ـکربلاـ آورد
ز خیمهای که عیان شد، رُخ نبی منظر
فتاده شمس به تمجید و مه حیا آورد
قیامتی ز قیامش به خیمه بر پا شد
ز هیبتی که علی، سبط مرتضی آورد
نبود آب که ریزند در مُشایعتش
دو چشمِ اشکفشان، ساقی از قفا آورد
عدو فتاد به تردید از شباهت او
مگر نبی است که رو جانب غزا آورد؟
به رزمگاه، چنان حیدرانه آمده بود
که تیغ در کف او، بانگ «لا فَتی» آورد
چه کرد داغ علی اکبر آن زمان به حسین
که راست، قامت خود برده و دوتا آورد
«لسان غیب» چه نیکو نگاشت در دفتر!
ز حکمتی که خداوند در قضا آورد:
«مرید پیر مغانم ز من مرنج، ای شیخ!
چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد»[i]
غزل به طبع خلیل و ذبیح، ابتر مانْد
کدام «سالک» عاشق، به انتها آورد؟
[i]. این بیت از «حافظ» است.