مشخصات شعر

نظر یأس

اندر آن دَم که علی، جانب میدان می‌رفت

گویی از جسمِ حسین بن علی، جان می‌رفت

 

ریخت یعقوب‌صفت، اشک ز چشمان حسین

دید چون یوسف او، جانب ‌گرگان می‌رفت

 

نظرِ یأس به سرو قد اکبر می‌داشت

دودش از شعلۀ شمعِ دلِ سوزان می‌رفت

 

نور شد دور ز چشمانِ «اَبا‌عبدالله»

نور چشمش، چو سوی لشگر عدوان می‌رفت

 

دست و سر کرد، سوی خالق اکبر، بالا

گفت چون اکبر او، جانب میدان می‌رفت:

 

بار الها! تو بر این قوم ز من شاهد باش

خود مگر احمد مرسل، سوی ایشان می‌رفت

 

نظر یأس

اندر آن دَم که علی، جانب میدان می‌رفت

گویی از جسمِ حسین بن علی، جان می‌رفت

 

ریخت یعقوب‌صفت، اشک ز چشمان حسین

دید چون یوسف او، جانب ‌گرگان می‌رفت

 

نظرِ یأس به سرو قد اکبر می‌داشت

دودش از شعلۀ شمعِ دلِ سوزان می‌رفت

 

نور شد دور ز چشمانِ «اَبا‌عبدالله»

نور چشمش، چو سوی لشگر عدوان می‌رفت

 

دست و سر کرد، سوی خالق اکبر، بالا

گفت چون اکبر او، جانب میدان می‌رفت:

 

بار الها! تو بر این قوم ز من شاهد باش

خود مگر احمد مرسل، سوی ایشان می‌رفت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×