مشخصات شعر

لبخند وصال

 

اگر چه عمر جاویدان گرفتی

چه زود، ای عمر من! پایان گرفتی!

 

به طومار شهادت، مُهر گشتی

ز دست دوست، این عنوان گرفتی

 

چنان لب‌تشنۀ دیدار بودی

که آب از چشمۀ پیکان گرفتی

 

چو پای رفتن میدان نبودت

به دست من، ره میدان گرفتی

 

چنان پروازی، ای پر بسته! کردی

که جا در گلشن رضوان گرفتی

 

گرفتی چون به کف، پیمانۀ عشق

به کف، جان بر سر پیمان گرفتی

 

نشسته بر لبت، لبخند وصل است

که دادی جان ولی جانان گرفتی

 

بزن لبخند تا دشمن بداند

که مرگی سخت را آسان گرفتی

 

به هر لبخند تو، جان می‌گرفتم

ولی زین خنده از من، جان گرفتی

 

لبخند وصال

 

اگر چه عمر جاویدان گرفتی

چه زود، ای عمر من! پایان گرفتی!

 

به طومار شهادت، مُهر گشتی

ز دست دوست، این عنوان گرفتی

 

چنان لب‌تشنۀ دیدار بودی

که آب از چشمۀ پیکان گرفتی

 

چو پای رفتن میدان نبودت

به دست من، ره میدان گرفتی

 

چنان پروازی، ای پر بسته! کردی

که جا در گلشن رضوان گرفتی

 

گرفتی چون به کف، پیمانۀ عشق

به کف، جان بر سر پیمان گرفتی

 

نشسته بر لبت، لبخند وصل است

که دادی جان ولی جانان گرفتی

 

بزن لبخند تا دشمن بداند

که مرگی سخت را آسان گرفتی

 

به هر لبخند تو، جان می‌گرفتم

ولی زین خنده از من، جان گرفتی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×