مشخصات شعر

آب بی‌آبرو

در حیرتم که آب، مگر آبرو نداشت؟

گر آبروی داشت، چرا رو به او نداشت؟

 

لب‌تشنه شاهِ تشنه‌لبان در لب فرات

جز جرعه‌ای ز آب، دگر آرزو نداشت

 

آب از خجالت بدیِ خود، نگشت آب

خاکش به سر! که از چه سری با نکو نداشت؟

 

نی‌نی؛ که چون به کام حسن ناگوار شد

زآن ره به خاک پای حسین، هیچ رو نداشت

 

شاهی که آبِ رفته‌ی ما آورَد به جو

جز آب دیده، آب روانی به جو نداشت

 

جز آهِ سرد، کسب هوایی دگر نکرد

غیر از سرشک، هیچ نَمی در گلو نداشت

 

بودش مگر ز فرطِ عطش، آه در جگر؟

دندان گذار بر جگر، ای دل! بگو نداشت

 

آگه نبود ساقی کوثر ز حال او

آن‌ جا مگر نسیم صبا، جست‌وجو نداشت؟

 

مهلت ز فتنه‌ی اجل از شش جهت ندید

فرصت ز دشمن دغل از چارسو نداشت

 


برای آشنایی بیشتر با این شاعر به مدخل فدایی مازندرانی در دانشنامه تخصصی امام حسین علیه‌السلام مراجعه کنید.

بود از قدیم، شیوه‌ی احسان ز عادتش

فُطرس نجات یافت ز یُمن ولادتش

 

آب بی‌آبرو

در حیرتم که آب، مگر آبرو نداشت؟

گر آبروی داشت، چرا رو به او نداشت؟

 

لب‌تشنه شاهِ تشنه‌لبان در لب فرات

جز جرعه‌ای ز آب، دگر آرزو نداشت

 

آب از خجالت بدیِ خود، نگشت آب

خاکش به سر! که از چه سری با نکو نداشت؟

 

نی‌نی؛ که چون به کام حسن ناگوار شد

زآن ره به خاک پای حسین، هیچ رو نداشت

 

شاهی که آبِ رفته‌ی ما آورَد به جو

جز آب دیده، آب روانی به جو نداشت

 

جز آهِ سرد، کسب هوایی دگر نکرد

غیر از سرشک، هیچ نَمی در گلو نداشت

 

بودش مگر ز فرطِ عطش، آه در جگر؟

دندان گذار بر جگر، ای دل! بگو نداشت

 

آگه نبود ساقی کوثر ز حال او

آن‌ جا مگر نسیم صبا، جست‌وجو نداشت؟

 

مهلت ز فتنه‌ی اجل از شش جهت ندید

فرصت ز دشمن دغل از چارسو نداشت

 


برای آشنایی بیشتر با این شاعر به مدخل فدایی مازندرانی در دانشنامه تخصصی امام حسین علیه‌السلام مراجعه کنید.

بود از قدیم، شیوه‌ی احسان ز عادتش

فُطرس نجات یافت ز یُمن ولادتش

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×