- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۱۳۳۰
- شماره مطلب: ۳۹۶۳
-
چاپ
اطراف گریه
شکر خدا! دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
شکر خدا! که چشم همیشه حسینیام
اشکی برای روز مبادا گرفته است
بالِ فرشته است برای تبرّکش
اطراف چشمهای ترم را گرفته است
این جا حسینیه است، ملائک نشستهاند
جبریل هم برای خودش، جا گرفته است
این دستمال گریۀ ماه محرّمم
امروز بوی چادر زهرا گرفته است
حالا نفسنفس زدن سینههای ما
عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است
دیروز بین خون خودش، ریشه کرده بود
حالا درخت سیب شده، پا گرفته است
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
اطراف گریه
شکر خدا! دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
شکر خدا! که چشم همیشه حسینیام
اشکی برای روز مبادا گرفته است
بالِ فرشته است برای تبرّکش
اطراف چشمهای ترم را گرفته است
این جا حسینیه است، ملائک نشستهاند
جبریل هم برای خودش، جا گرفته است
این دستمال گریۀ ماه محرّمم
امروز بوی چادر زهرا گرفته است
حالا نفسنفس زدن سینههای ما
عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است
دیروز بین خون خودش، ریشه کرده بود
حالا درخت سیب شده، پا گرفته است