- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۱۰
- بازدید: ۴۱۰۷
- شماره مطلب: ۳۹۶
-
چاپ
کوچکترین ستارۀ سرنیزهها (به مناسبت شب هفتم محرم متبرک به نام حضرت علیاصغر علیه السلام)
مثل پرنده بال گشودی رها شدی
کوچکترین ستارۀ سرنیزهها شدی
لعنت به لایلایی این نیزهدار که
باعث شده است بر سر نی بیصدا شدی
زخم سرت برابر زخم عمو شده
بر روی نیزهها چقدر جابهجا شدی
بعد از تو گاهواره به دردم نمیخورد
چه زود پر کشیدی و از من جدا شدی
بر روی دستِ باد، عزیز دل رباب!
مانند زلفهای پریشان رها شدی
در آسمان کرب و بلا ردّ خون توست
تو یکتنه برای خودت کربلا شدی
-
دل زخمی
از دل شب زدۀ مکه سحر میآید
عاقبت عمر شب شهر به سر میآید
بال جبریل روی خاک زمین فرش شده
دارد از عرش خداوند خبر میآید
-
چشمۀ غم دنیا
سینهام چون تلاطم دریا
چشم من چشمۀ غم دنیا
دادهام این دل اسیرم را
دست بال و پر کبوترها
-
زخم برابر
لشکر کوفه به میدان دو برادر میدید
کربلا بار دگر عرصۀ محشر میدید
وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله
پسر فاطمه رزم دو دلاور میدید
-
قاصدک سوخته
در دل زخمی خود درد نهانی دارم
دیدهام خون شده و اشک فشانی دارم
در همین شهر خودم فاتحهام را خواندم
بی کسم، در دل شب فاتحه خوانی دارم
کوچکترین ستارۀ سرنیزهها (به مناسبت شب هفتم محرم متبرک به نام حضرت علیاصغر علیه السلام)
مثل پرنده بال گشودی رها شدی
کوچکترین ستارۀ سرنیزهها شدی
لعنت به لایلایی این نیزهدار که
باعث شده است بر سر نی بیصدا شدی
زخم سرت برابر زخم عمو شده
بر روی نیزهها چقدر جابهجا شدی
بعد از تو گاهواره به دردم نمیخورد
چه زود پر کشیدی و از من جدا شدی
بر روی دستِ باد، عزیز دل رباب!
مانند زلفهای پریشان رها شدی
در آسمان کرب و بلا ردّ خون توست
تو یکتنه برای خودت کربلا شدی