مشخصات شعر

خون‌بها

ای توتیای دیدۀ جان، خاک‌ پای تو!

عالم، رهین منّت بی‌انتهای تو

 

حجّاج راه کعبه گرفتند و عاشقان

دارند هم چنان، هوس کربلای تو

 

شاها! چرا نظر به عنایت نمی‌کنی؟

آخر نی‌ام مگر من مسکین، گدای تو؟

 

ما غیر خویشتن شده‌ایم از غمت اگر

«بیگانه باید از دو جهان، آشنای تو»[i]

 

جز آن که در رهش بگذشتی ز ماسوا

چیزی ز ماسوا نبُوَد خون‌بهای تو

 

ای در ره حقیقتِ دین، تشنه داده جان!

ریزم ز دیده اشک، به بزم عزای تو

 

آری؛ چکد ز دیده سرشکم به روی زرد

امّا نه بر مصائب بی‌منتهای تو

 

زین روی گریه می‌کنم، ای شه! که چون منی

خود بر تو شیعه‌ داند و گرید برای تو

 

 


[i]. این مصراع وامی از «نیّر تبریزی» است.     (ص 57)

خون‌بها

ای توتیای دیدۀ جان، خاک‌ پای تو!

عالم، رهین منّت بی‌انتهای تو

 

حجّاج راه کعبه گرفتند و عاشقان

دارند هم چنان، هوس کربلای تو

 

شاها! چرا نظر به عنایت نمی‌کنی؟

آخر نی‌ام مگر من مسکین، گدای تو؟

 

ما غیر خویشتن شده‌ایم از غمت اگر

«بیگانه باید از دو جهان، آشنای تو»[i]

 

جز آن که در رهش بگذشتی ز ماسوا

چیزی ز ماسوا نبُوَد خون‌بهای تو

 

ای در ره حقیقتِ دین، تشنه داده جان!

ریزم ز دیده اشک، به بزم عزای تو

 

آری؛ چکد ز دیده سرشکم به روی زرد

امّا نه بر مصائب بی‌منتهای تو

 

زین روی گریه می‌کنم، ای شه! که چون منی

خود بر تو شیعه‌ داند و گرید برای تو

 

 


[i]. این مصراع وامی از «نیّر تبریزی» است.     (ص 57)

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×