مشخصات شعر

مشک و مشکو

در هر دو جهان، قبلۀ من، روی حسین است

یعنی همه‌‌ جا روی دلم، سوی حسین است

 

با عشق حسین از دو جهان، چون نکَنم دل؟

مُلک دو جهان، قیمت یک موی حسین است

 

فردوس برین با همۀ حور و قصورش

مشتاق حریم حرم کوی حسین است

 

در سجده دلم، حاجت محراب ندارد

محراب نمازم، خم ابروی حسین است

 

گشتم همه بازار جهان را و نجُستم

مُشکی که نه در حسرت مُشکوی حسین است

 

خضر آن چه به صد سیر و سفر در طلبش بود

آبی است که سرچشمۀ او، جوی حسین است

 

اَجرام فلک، جلوه‌ای از خویش ندارند

روشن‌گری مهر و مه از روی حسین است

 

خُلقِ که کنم وصف و خصال که ستایم؟

از خوی که گویم که بِه از خوی حسین است؟

 

حوران بهشتی همه در گلشن فردوس

بویند گلی را که در او، بوی حسین است

 

طوبی به چنان جلوه‌گری، روز قیامت

نظّاره‌گر قامت دل‌جوی حسین است

 

در معرکه چون دید فلک صولت او، گفت

نیروی علی، در یَد و بازوی حسین است

 

بوم و برت، ای کرببلا! دشت ختن گشت؟

یا این همه مشکین نفس از بوی حسین است؟

 

آخر همه را خواب‌گهی هست، در این خاک

از اوست سعادت که به پهلوی حسین است

 

این جا اگرش اهل جفا قدر نسنجید

آن جا همه سنجش، به ترازوی حسین است

 

«نظمی» گنهش، گر چه بُوَد بیش ولیکن

توفیق وی این بس که ثنا‌گوی حسین است

 

مشک و مشکو

در هر دو جهان، قبلۀ من، روی حسین است

یعنی همه‌‌ جا روی دلم، سوی حسین است

 

با عشق حسین از دو جهان، چون نکَنم دل؟

مُلک دو جهان، قیمت یک موی حسین است

 

فردوس برین با همۀ حور و قصورش

مشتاق حریم حرم کوی حسین است

 

در سجده دلم، حاجت محراب ندارد

محراب نمازم، خم ابروی حسین است

 

گشتم همه بازار جهان را و نجُستم

مُشکی که نه در حسرت مُشکوی حسین است

 

خضر آن چه به صد سیر و سفر در طلبش بود

آبی است که سرچشمۀ او، جوی حسین است

 

اَجرام فلک، جلوه‌ای از خویش ندارند

روشن‌گری مهر و مه از روی حسین است

 

خُلقِ که کنم وصف و خصال که ستایم؟

از خوی که گویم که بِه از خوی حسین است؟

 

حوران بهشتی همه در گلشن فردوس

بویند گلی را که در او، بوی حسین است

 

طوبی به چنان جلوه‌گری، روز قیامت

نظّاره‌گر قامت دل‌جوی حسین است

 

در معرکه چون دید فلک صولت او، گفت

نیروی علی، در یَد و بازوی حسین است

 

بوم و برت، ای کرببلا! دشت ختن گشت؟

یا این همه مشکین نفس از بوی حسین است؟

 

آخر همه را خواب‌گهی هست، در این خاک

از اوست سعادت که به پهلوی حسین است

 

این جا اگرش اهل جفا قدر نسنجید

آن جا همه سنجش، به ترازوی حسین است

 

«نظمی» گنهش، گر چه بُوَد بیش ولیکن

توفیق وی این بس که ثنا‌گوی حسین است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×