- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۲۰۳۳
- شماره مطلب: ۳۸۴۴
-
چاپ
کمند خطبه
عشقت، اسارتی است که آزادی آورد
فرزانگی فزاید و فرزادی آورد
سوسن به ده زبان ز ثناگوییات، خجل
هر گل نه تاب رویِش از این وادی آورد
چشم فلک ندیده زنی بعد مادرت
چون خواهر تو، خطبۀ سجّادی آورد
گردد یزید، صید زبون بلاغتش
وقتی کمند خطبه به صیّادی آورد
همسنگ استقامت امّ المصائب است
با زینب، آن که گوهر همزادی آورد
همچشم زینب است که تنها جمیل دید
دنیا اگر بر او، همه جلّادی آورد
«کلثوم» باید، آن که به خونمردگان شام
تیغ سخن گشاید و فصّادی آورد
پروردۀ علی است که از کوفه تا به شام
آیینۀ هدایت از آن هادی آورد
دیگر زنش مخوان که حدیث مروّتش
هر مرد را به ورطهی نقّادی آورد
طبع «یتیم» از مدد آن بهار عشق
بر سرو و سوسن، آیت آزادی آورد
-
روسیاه عاشق
ای شاه، این غلام که همرنگ موی توست
عمری دراز شد که هوادار روی توست
رسواتر از سراب شوم، گر برانیام
زیرا که آبروی من، از آبروی توست
-
به ناز خفته
هنوز تشنهلبی؟ لالهی شکفتهی من!
تو نور چشم منی، ای مه دو هفتهی من!
کبودی اثر سنگ بر رُخت پیداست
نگفته، با خبری از غم نهفتهی من
-
فرشته خدا
باید مدد ز حضرت روحالامین کنم
تا مدحتی ز حضرت امّالبنین کنم
امداد غیب بایدم از آن چنان همای
تا قصّه از فرشته زنی این چنین کنم
-
شرم
ماهی من سوی آب، راه ندارد
بهر تلظّی به سینه، آه ندارد
لالهی من بس که داغ تشنهلبی دید
جز لب خشکیده و سیاه ندارد
کمند خطبه
عشقت، اسارتی است که آزادی آورد
فرزانگی فزاید و فرزادی آورد
سوسن به ده زبان ز ثناگوییات، خجل
هر گل نه تاب رویِش از این وادی آورد
چشم فلک ندیده زنی بعد مادرت
چون خواهر تو، خطبۀ سجّادی آورد
گردد یزید، صید زبون بلاغتش
وقتی کمند خطبه به صیّادی آورد
همسنگ استقامت امّ المصائب است
با زینب، آن که گوهر همزادی آورد
همچشم زینب است که تنها جمیل دید
دنیا اگر بر او، همه جلّادی آورد
«کلثوم» باید، آن که به خونمردگان شام
تیغ سخن گشاید و فصّادی آورد
پروردۀ علی است که از کوفه تا به شام
آیینۀ هدایت از آن هادی آورد
دیگر زنش مخوان که حدیث مروّتش
هر مرد را به ورطهی نقّادی آورد
طبع «یتیم» از مدد آن بهار عشق
بر سرو و سوسن، آیت آزادی آورد