مشخصات شعر

ولادت حضرت مولی الکونین

البشاره! کز جمالش جلوه‏‌ها دارد حسین

در تجلّی عارضی ایزدنما دارد حسین

 

عرش گوید دم به دم: یا لیتنی کنت تراب!

رتبه بنگر، غبطه بین، در عرش جا دارد حسین

 

ماه سوّم آمده در سوّم شعبان پدید

دو جهان را روشن از ماه لقا دارد حسین

 

گلشن آل محمّد باصفا گردیده است

اندر آن گلشن، جمالی باصفا دارد حسین

 

دامن صدّیقه گردیده است گلزار بهشت

چون مکان در دامن خیر النّسا دارد حسین

 

دیدۀ زهرا نه تنها گشته روشن زآن جمال

مرتضی را شاد و خندان، مصطفی دارد حسین

 

نی عجب کون و مکان را گر منوّر ساخته

عارضی رخشنده هم‌چون مجتبی دارد حسین

 

نازم آن مولود مسعودی! که از قنداقه‌‏اش

فطرس غم‌دیده را از غم رها دارد حسین

 

جبرییل از مهد نازش برد سوی آسمان

آری، آری؛ در سما قدر و بها دارد حسین

 

امّت مرحومه را برگو از این پس غم مخور

چون به سر تاج شفاعت در جزا دارد حسین

 

جشن میلاد است، زهرا را بباید تهنیت

پس چرا در بزم او شوری به پا دارد حسین؟

 

احمد و زهرا و حیدر از چه گشته اشک‌بار؟

مر که در آن انجمن، بزم عزا دارد حسین

 

زینت عرش برین بود و ندانم از چه رو

تن به خون، غلتان به فرش کربلا دارد حسین

 

گاه جا بودش در آغوش نبی، گه فاطمه

پس چرا جا در زمین نینوا دارد حسین؟

 

در منای قرب حق از راه تسلیم و رضا

خفته در خون، اکبر گل‌گون قبا دارد حسین

 

اصغر لب‏تشنۀ مظلوم را در مهد ناز

آخرین قربانی از بهر فدا دارد حسین

 

در بر یک دشت دشمن تکیه بر نی کرده است

وا مصیبت! نالۀ «وا غربتا» دارد حسین

 

چون بود خویش کریم و طبع سرشارش جواد

این عطا بر «آذر» نوحه‌‏سرا دارد حسین

 

 

 

ولادت حضرت مولی الکونین

البشاره! کز جمالش جلوه‏‌ها دارد حسین

در تجلّی عارضی ایزدنما دارد حسین

 

عرش گوید دم به دم: یا لیتنی کنت تراب!

رتبه بنگر، غبطه بین، در عرش جا دارد حسین

 

ماه سوّم آمده در سوّم شعبان پدید

دو جهان را روشن از ماه لقا دارد حسین

 

گلشن آل محمّد باصفا گردیده است

اندر آن گلشن، جمالی باصفا دارد حسین

 

دامن صدّیقه گردیده است گلزار بهشت

چون مکان در دامن خیر النّسا دارد حسین

 

دیدۀ زهرا نه تنها گشته روشن زآن جمال

مرتضی را شاد و خندان، مصطفی دارد حسین

 

نی عجب کون و مکان را گر منوّر ساخته

عارضی رخشنده هم‌چون مجتبی دارد حسین

 

نازم آن مولود مسعودی! که از قنداقه‌‏اش

فطرس غم‌دیده را از غم رها دارد حسین

 

جبرییل از مهد نازش برد سوی آسمان

آری، آری؛ در سما قدر و بها دارد حسین

 

امّت مرحومه را برگو از این پس غم مخور

چون به سر تاج شفاعت در جزا دارد حسین

 

جشن میلاد است، زهرا را بباید تهنیت

پس چرا در بزم او شوری به پا دارد حسین؟

 

احمد و زهرا و حیدر از چه گشته اشک‌بار؟

مر که در آن انجمن، بزم عزا دارد حسین

 

زینت عرش برین بود و ندانم از چه رو

تن به خون، غلتان به فرش کربلا دارد حسین

 

گاه جا بودش در آغوش نبی، گه فاطمه

پس چرا جا در زمین نینوا دارد حسین؟

 

در منای قرب حق از راه تسلیم و رضا

خفته در خون، اکبر گل‌گون قبا دارد حسین

 

اصغر لب‏تشنۀ مظلوم را در مهد ناز

آخرین قربانی از بهر فدا دارد حسین

 

در بر یک دشت دشمن تکیه بر نی کرده است

وا مصیبت! نالۀ «وا غربتا» دارد حسین

 

چون بود خویش کریم و طبع سرشارش جواد

این عطا بر «آذر» نوحه‌‏سرا دارد حسین

 

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×