- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۳۹۴
- شماره مطلب: ۳۷۸۴
-
چاپ
اشک عزا
به اهل ذکر بگو، مجلس دعا اینجاست[1]
سعادت ار طلبی، راه و رهنما اینجاست
برای حاجت خود رو مکن به بیگانه
بیا به بزم محبّت که آشنا اینجاست
خدای را نتوان دید جز به چشم خِرَد[2]
ببین به دیدۀ حقبین، خدانما اینجاست
به چشم دل اگر ای دوستان! نظاره کنید
ستاده فاطمه با جامۀ عزا اینجاست
بریز اشک عزا بر حسین تشنهجگر
که اشک دیده فرو ریختن روا اینجاست
بنال «کرببلایی»! به اشک و آه بگوی
شفیع روز قیامت برای ما اینجاست
[1]. راهیان نور، ص 155.
[2]. وامی از مطلع قصیدۀ معروف «غافل مازندرانی»: خدای را نتوان دید جز به چشم رسول رسول را نبود نور چشم، غیر بتول
-
ماه طلعت؟
نوای غم به گوش چرخ پیر است
و یا بانگ جگرسوز بشیر است
که میگوید ایا اهل مدینه
خبر آوردهام با سوز سینه
-
طفلان حضرت مسلم علیهم السّلام
قاتل کشیده خنجر برّان برای ما
در زیر تیغ بسته بُوَد دست و پای ما
از بهر کشتن این همه تعجیل از چه رو؟
ظالم! مگر چه بود به عالم، خطای ما
-
اربعین و جابر بن عبدالله انصاری
«شنیدستم که مجنون با دل زار
چو شد از مُردن لیلی خبردار»
گریبان چاک زد از بهر دلبر
به قبرستان شدی با دیدۀ تر
-
آتش و جوان هندو
چو هندو جوانی برفت از جهان
ز آتشپرستان هندوستان
به آیین خود آتش افروختند
در آتش، تن آن جوان سوختند
اشک عزا
به اهل ذکر بگو، مجلس دعا اینجاست[1]
سعادت ار طلبی، راه و رهنما اینجاست
برای حاجت خود رو مکن به بیگانه
بیا به بزم محبّت که آشنا اینجاست
خدای را نتوان دید جز به چشم خِرَد[2]
ببین به دیدۀ حقبین، خدانما اینجاست
به چشم دل اگر ای دوستان! نظاره کنید
ستاده فاطمه با جامۀ عزا اینجاست
بریز اشک عزا بر حسین تشنهجگر
که اشک دیده فرو ریختن روا اینجاست
بنال «کرببلایی»! به اشک و آه بگوی
شفیع روز قیامت برای ما اینجاست
[1]. راهیان نور، ص 155.
[2]. وامی از مطلع قصیدۀ معروف «غافل مازندرانی»: خدای را نتوان دید جز به چشم رسول رسول را نبود نور چشم، غیر بتول