مشخصات شعر

مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)

پدر جان! یک شبی در راه شام از ناقه افتادم

هر آن چه ناله کردم، هیچ کس نشنید فریادم

 

پدر جان! کاروان بگذشت و من تنها در آن صحرا

چو دیدم خویش را از ترس، سر بر خاک بنهادم

 

فرو می‌ریخت مروارید اشک از دیدگان من

چو می‌دیدم که دور از عمّۀ غمگین ناشادم

 

که ناگه در دل شب جلوۀ حق آشکارا شد

بیامد مادرت بنمود از بند غم آزادم

 

به روی دامنش بنشاند و جای عمّه نازم کرد

نوازش‌‏های او هرگز نخواهد رفت از یادم

 

گهی بویید مویم را، گهی بوسید رویم را

به دست و پای او من هم پدر جان! بوسه‌ها دادم

 

در این هنگام، زجر دون رسید از راه چون جلّاد

نبودی تا ببینی او چگونه زجر می‌دادم

 

کنم در زندگانی یاری‌اش هر کس که چون «محرم»

بگوید: دخت شاه کربلا! بنمای امدادم

 

مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)

پدر جان! یک شبی در راه شام از ناقه افتادم

هر آن چه ناله کردم، هیچ کس نشنید فریادم

 

پدر جان! کاروان بگذشت و من تنها در آن صحرا

چو دیدم خویش را از ترس، سر بر خاک بنهادم

 

فرو می‌ریخت مروارید اشک از دیدگان من

چو می‌دیدم که دور از عمّۀ غمگین ناشادم

 

که ناگه در دل شب جلوۀ حق آشکارا شد

بیامد مادرت بنمود از بند غم آزادم

 

به روی دامنش بنشاند و جای عمّه نازم کرد

نوازش‌‏های او هرگز نخواهد رفت از یادم

 

گهی بویید مویم را، گهی بوسید رویم را

به دست و پای او من هم پدر جان! بوسه‌ها دادم

 

در این هنگام، زجر دون رسید از راه چون جلّاد

نبودی تا ببینی او چگونه زجر می‌دادم

 

کنم در زندگانی یاری‌اش هر کس که چون «محرم»

بگوید: دخت شاه کربلا! بنمای امدادم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×