مشخصات شعر

مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)

امشب دگر این دیدۀ من آب ندارد

آرام و قرار این دل بی‏تاب ندارد

 

مرغ دل من در قفس سینۀ سوزان

چون مرغ شباهنگ دگر خواب ندارد

 

بس خون دل از دیده فشاندم که دو چشمم

چون چشمۀ خشکیده دگر آب ندارد

 

از بس دل عمّه ز غم هجر گرفته

دیگر دل او، چون دل من تاب ندارد

 

هر کس که مرا دید به ویرانه مکان است

گفتا: مگر این طفل حزین باب ندارد؟

 

دامان من از اشک بصر، مخزن دُرّ است

کس هم‌چو من این‏قدر دُر ناب ندارد

 

در انجمن غم‌زدگان[1]، «محرم» مدّاح

جز نالۀ جان‏سوز چو احباب ندارد

 

 


[1]. اشاره دارد به جلسات هفتگی شاعر با عنوان «انجمن غم‌زدگان حضرت رقیّه».

 

مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)

امشب دگر این دیدۀ من آب ندارد

آرام و قرار این دل بی‏تاب ندارد

 

مرغ دل من در قفس سینۀ سوزان

چون مرغ شباهنگ دگر خواب ندارد

 

بس خون دل از دیده فشاندم که دو چشمم

چون چشمۀ خشکیده دگر آب ندارد

 

از بس دل عمّه ز غم هجر گرفته

دیگر دل او، چون دل من تاب ندارد

 

هر کس که مرا دید به ویرانه مکان است

گفتا: مگر این طفل حزین باب ندارد؟

 

دامان من از اشک بصر، مخزن دُرّ است

کس هم‌چو من این‏قدر دُر ناب ندارد

 

در انجمن غم‌زدگان[1]، «محرم» مدّاح

جز نالۀ جان‏سوز چو احباب ندارد

 

 


[1]. اشاره دارد به جلسات هفتگی شاعر با عنوان «انجمن غم‌زدگان حضرت رقیّه».

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×