- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۴۳۸۹
- شماره مطلب: ۳۷۷۴
-
چاپ
مصائب حضرت عقیلۀ بنی هاشم (س)
جان خواهر به فدای سر تو!
بی سر افتاده چرا پیکر تو؟
بعد تو ای شه بیغسل و کفن!
چه کند خواهر غمپرور تو؟
تو در این دشت بلا افتاده
کوفه و شام رود خواهر تو
میروم با همه طفلان به سفر
کربلا از تو و از اکبر تو
به روی سینۀ تو در خواب است
تا شود مونس تو، اصغر تو
خوشدلم زآن که بُوَد همره من
همه جا آن سر مهر افسر تو
گاه در کوفه برِ محمل خود
بینم آن عارض خوشمنظر تو
گاه در طشت طلا مینگرم
سر تو، دیدۀ از خون تر تو
«محرم» از ماتم تو گریه کند
هم به عون تو و هم جعفر تو
-
اهتزاز
تا پرچم تو در اهتزاز است حسین!
پاینده و جاوید، نماز است حسین!
از خون تو محکم شده آیین نبی
اسلام هم از تو سرفراز است حسین!
-
میزبان کی این چنین آزار بر مهمان کند؟
این فلک تا کی ستم بر جان مظلومان کند؟
آشیان بیگناهان را چرا ویران کند؟
از چه فرزندان مسلم را به صد آوارگی
گاه در صحرا کشاند، گاه در زندان کند؟
-
مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)
رقیّه، دختر شاه شهیدان
ز هجران پدر شد دیده گریان
صدای گریهاش در آن دل شب
شرر زد بر دل و بر جان زینب
-
مصیبت حضرت رقیّه خاتون (س)
به امّید پدر، یک شب به شهر شام خوابیدم
که شاید بینم اندر خواب، رخسار پدر؛ دیدم
مرا جا داد در آغوش مهرش از سرِ یاری
گه او بوسید رخسارم، منش گه چهره بوسیدم
مصائب حضرت عقیلۀ بنی هاشم (س)
جان خواهر به فدای سر تو!
بی سر افتاده چرا پیکر تو؟
بعد تو ای شه بیغسل و کفن!
چه کند خواهر غمپرور تو؟
تو در این دشت بلا افتاده
کوفه و شام رود خواهر تو
میروم با همه طفلان به سفر
کربلا از تو و از اکبر تو
به روی سینۀ تو در خواب است
تا شود مونس تو، اصغر تو
خوشدلم زآن که بُوَد همره من
همه جا آن سر مهر افسر تو
گاه در کوفه برِ محمل خود
بینم آن عارض خوشمنظر تو
گاه در طشت طلا مینگرم
سر تو، دیدۀ از خون تر تو
«محرم» از ماتم تو گریه کند
هم به عون تو و هم جعفر تو