- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۱۳۰۵
- شماره مطلب: ۳۷۵۲
-
چاپ
معراج میهمان
چشم ستاره، حال مرا در نظاره است
معراج میهمان، سر دارالاماره است
ای کعبهام! ز کعبه مرا یک نگاه کن
ای عمر من! نگاه تو عمر دوباره است
بازار کوفه مروه بود، کوچهها صفا
سعی صفا و مروۀ من بیشماره است
جان سه سالهات تو میا با سه سالهات
در بین کوفیان سخن از گوشواره است
دیدم یکی نشسته و دستش کمان و تیر
در انتظار آمدن شیرخواره است
یک مرد اگر به کوفه بُوَد یک زن است و بس
ناچار ماندهام من و او فکر چاره است
-
من نمیدانم چه گویم در جواب مادرت
دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت
نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت
همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی
میکشی آخر مرا با خندههای آخرت -
گوشوار عرش
در این دل شکسته به غیر از شراره نیست
همراه من به جز جگر پارهپاره نیست
میریزد از دو چشمترم، اشک بیکسی
دیگر به آسمان دلم، یک ستاره نیست
-
کوکب اقبال
عمّه! امشب سر زده ماه تمام
کوکب اقبالم آمد روی بام
شد دو چشم نیمهبازم، جام اشک
کن تماشا بستهام احرام اشک
-
نگین و حلقه
هر زمانی غنچهی لب میگشود
از همه اهل حرم دل میربود
ماه، پیش روی ماه او، خجل
دلبران بر گیسوی او بسته دل
معراج میهمان
چشم ستاره، حال مرا در نظاره است
معراج میهمان، سر دارالاماره است
ای کعبهام! ز کعبه مرا یک نگاه کن
ای عمر من! نگاه تو عمر دوباره است
بازار کوفه مروه بود، کوچهها صفا
سعی صفا و مروۀ من بیشماره است
جان سه سالهات تو میا با سه سالهات
در بین کوفیان سخن از گوشواره است
دیدم یکی نشسته و دستش کمان و تیر
در انتظار آمدن شیرخواره است
یک مرد اگر به کوفه بُوَد یک زن است و بس
ناچار ماندهام من و او فکر چاره است