- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۲۴۷۱
- شماره مطلب: ۳۷۴۹
-
چاپ
تو علی هستی و من میثم تمّار توام
گر چه ای یار! اسیر کف اغیار توام
نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام
نام تو ورد زبانم به سر دار شده است
تو علی هستی و من میثم تمّار توام
میزند خصم مرا طعنه ولی غافل از آنک
بر سرم نیست هوایی که هوادار توام
دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد
فکر انگشت تو و دست علمدار توام
گر شکافی لب من خورده، دگر چوب نخورد
در غم چوب یزید و لب خونبار توام
دشمنم آب دهد، لیک ننوشم هرگز
گر چه لبتشنه ولی تشنۀ دیدار توام
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
تو علی هستی و من میثم تمّار توام
گر چه ای یار! اسیر کف اغیار توام
نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام
نام تو ورد زبانم به سر دار شده است
تو علی هستی و من میثم تمّار توام
میزند خصم مرا طعنه ولی غافل از آنک
بر سرم نیست هوایی که هوادار توام
دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد
فکر انگشت تو و دست علمدار توام
گر شکافی لب من خورده، دگر چوب نخورد
در غم چوب یزید و لب خونبار توام
دشمنم آب دهد، لیک ننوشم هرگز
گر چه لبتشنه ولی تشنۀ دیدار توام