- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۸۲۲
- شماره مطلب: ۳۷۲۸
-
چاپ
السّلام علی الطفّل الرّضیع
جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر
خنجر به دست، سمت گلو میدوید تیر
زه را چنان کشید که چون خواهش امام
انداخت پشت گوش و هراسان جهید تیر
قلب امام، یا دل بی چارۀ رباب؟
بین مسیر خود به دو راهی رسید تیر
رویت سیاه حرمله! زیر سر تو بود
در امتحان خویش نشد روسفید تیر
ساحر! به تیر غیب دچارت کند خدا!
چندان شتاب داشت که شد ناپدید تیر
از بار غصّه بود، وَ یا شدّت اثر؟
وقتی رسید بر هدف خود، خمید تیر
یک کشته هم به خیل شهیدان اضافه شد
تا کرد حرف خون خدا را شهید تیر
در این شهود، چشم خداوند بسته شد
تا از گلوی نازک طفلش کشید تیر
این ماجرا تمام نشد تا به قتلگاه
جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر
-
راوی زخمهای دیرین
کودکی باغی از ریاحین است
آسمانش ستاره آذین است
کودکی فصل خوب خاطرههاست
و پر از روزهای شیرین است
-
طوقی دل
طوقی دلم به گنبدت زائر شد
پرچم که سیاه شد قلم شاعر شد
پیک از طرف فاطمه آورده خبر
پیراهن مشکی شما حاضر شد
-
زبور اشک
روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک
خورشید غبطه میخورد اینجا به نور اشک
داودهای مرثیه از راه میرسند
با آیههای تشنه لبی از زبور اشک
یک شب به رونمایی این شعرها بیا
در محفل صمیمی ما با حضور اشک
-
قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد
همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را
به روی اسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را
السّلام علی الطفّل الرّضیع
جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر
خنجر به دست، سمت گلو میدوید تیر
زه را چنان کشید که چون خواهش امام
انداخت پشت گوش و هراسان جهید تیر
قلب امام، یا دل بی چارۀ رباب؟
بین مسیر خود به دو راهی رسید تیر
رویت سیاه حرمله! زیر سر تو بود
در امتحان خویش نشد روسفید تیر
ساحر! به تیر غیب دچارت کند خدا!
چندان شتاب داشت که شد ناپدید تیر
از بار غصّه بود، وَ یا شدّت اثر؟
وقتی رسید بر هدف خود، خمید تیر
یک کشته هم به خیل شهیدان اضافه شد
تا کرد حرف خون خدا را شهید تیر
در این شهود، چشم خداوند بسته شد
تا از گلوی نازک طفلش کشید تیر
این ماجرا تمام نشد تا به قتلگاه
جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر