مشخصات شعر

کاروان دل

به کربلای تو، یک کاروان دل آوردم

امانتی که تو دادی، به منزل آوردم

 

هزار بار به دریای غم فرو ‌رفتم

که چند دُرّ یتیمت، به ساحل آوردم

 

کبوتران حرم را ز چنگ صیّادان

نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم

 

به جز رقیّه که از پا فتاد پیش سرت

تمام اهل حرم را به منزل آوردم

 

شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع

حدیث‌‌ها من از آن شمع و محفل آوردم

 

گواه عشق خودم با تو، ای حسین عزیز!

نشانه‌ای به سر از چوب محمل آوردم

 

اگر به سلسله‌ بستند بازوی ما را

حیات خصم تو را در سلاسل آوردم

 

نظر به جسم کبودم فکن که دریابی

تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم

کاروان دل

به کربلای تو، یک کاروان دل آوردم

امانتی که تو دادی، به منزل آوردم

 

هزار بار به دریای غم فرو ‌رفتم

که چند دُرّ یتیمت، به ساحل آوردم

 

کبوتران حرم را ز چنگ صیّادان

نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم

 

به جز رقیّه که از پا فتاد پیش سرت

تمام اهل حرم را به منزل آوردم

 

شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع

حدیث‌‌ها من از آن شمع و محفل آوردم

 

گواه عشق خودم با تو، ای حسین عزیز!

نشانه‌ای به سر از چوب محمل آوردم

 

اگر به سلسله‌ بستند بازوی ما را

حیات خصم تو را در سلاسل آوردم

 

نظر به جسم کبودم فکن که دریابی

تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×