- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۲۱۵۲
- شماره مطلب: ۳۶۷۳
-
چاپ
فتح شام
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل کندهام ولی زتنت با چه زحمتی
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
کی گفته قطعه قطعه شدن دردآور است؟
مُردن به عشق تو که ندارد مشقتی
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم؟
بی تو چگونه صبر کنم؟ با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گریه کردهایم
چشمی ندیدهام که ندیده جراحتی
تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد
هنگام غارت حرم؛ آن هم چه غارتی
آتش زدند خیمه ما را و بعد از آن
دزدیده شد تمامی اشیای قیمتی
این بچه ها تمامیشان لطمه خوردهاند
با من ولی به شکوه نکردند صحبتی
غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین
از فتح شام آمدهام با چه هیبتی
شرمندهام رقیه تو در خرابه ماند
لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی
عباس اگر نبود، اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی
-
گداهای گرفتار
وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزهخور خوان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
-
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟
آرام جان خستهدلان، پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
-
ماه زیبای کفن پوش
لاله سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بی سبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندیراستی باغی از آلالۀ پرپر شدهای
-
شروع تلاطم
آن شب سپهرِ دیدهی او، پُر ستاره بود
داغ نهفته در جگرش، بیشماره بود
در قاب خونگرفتهی چشمان خستهاش
عکس سر بریده و یک حلق پاره بود
فتح شام
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل کندهام ولی زتنت با چه زحمتی
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
کی گفته قطعه قطعه شدن دردآور است؟
مُردن به عشق تو که ندارد مشقتی
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم؟
بی تو چگونه صبر کنم؟ با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گریه کردهایم
چشمی ندیدهام که ندیده جراحتی
تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد
هنگام غارت حرم؛ آن هم چه غارتی
آتش زدند خیمه ما را و بعد از آن
دزدیده شد تمامی اشیای قیمتی
این بچه ها تمامیشان لطمه خوردهاند
با من ولی به شکوه نکردند صحبتی
غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین
از فتح شام آمدهام با چه هیبتی
شرمندهام رقیه تو در خرابه ماند
لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی
عباس اگر نبود، اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی