مشخصات شعر

مدح حضرت رقیّه سلام الله علیها

این کیست که بهشت شده رونمای او؟
قصری هزار آینه شد سرسرای او

 

آمیخته به عصمت و توحید و معرفت
زرّینه‌خشتِ محکمِ اوّل بنای او

 

بانوی ماهتاب دمیده است تا فقط
هنگام خواب قصّه بگوید برای او

 

سمت نگاه مشرقی‌اش صبح دائم است
خورشید، سال‌هاست نشسته به پای او

 

عطر هزار باغچه گل در ترنّمش
شهر بهار، ساکن سبز هوای او

 

آیینۀ تداعی لبخند فاطمه است
انگار روبرو شده با خنده‌های او

 

وقتی که از سپهرِ مدینه طلوع کرد
خورشید زندگانی خود را شروع کرد


از شاخۀ طلایی طوبی که چیده شد
در ساق عرش، عطر رهایی وزیده شد

 

شیواترین سلام سپیده به آفتاب
در لحظۀ تلألؤ سبزش شنیده شد

 

تلفیقی از هدایت و نور است این شهاب
خطّی که روی صفحۀ ظلمت کشیده شد

 

قبل از شروع خلقت عالم، کمال یافت
آن روز متّصف به صفات حمیده شد

 

اشراق مهر، سجده به خاک زمین اوست
تکوین عشق، معجزۀ کمترین اوست

 

صبح ولادتش همه جا عطر سیب داشت
گل‌بانویی که ایل و تباری نجیب داشت

 

نیلوفر عفاف به قنداقه‌اش دخیل
گلبوسۀ نسیم ز عطرش نصیب داشت

 

می‌آمد از طراوت گلخانۀ خدا
بیخود نبود رایحه‌ای دلفریب داشت

 

شیرین زبان قافلۀ نازدانه‌ها
تن پوشی از حریر پر عندلیب داشت

 

از وقت آفرینش نور مطهّرش
با نام پاک فاطمه اُنسی عجیب داشت

 

تنها سه ماه آخر عمر سه ساله‌اش
اندازۀ سه قرن فراز و نشیب داشت

 

مدح حضرت رقیّه سلام الله علیها

این کیست که بهشت شده رونمای او؟
قصری هزار آینه شد سرسرای او

 

آمیخته به عصمت و توحید و معرفت
زرّینه‌خشتِ محکمِ اوّل بنای او

 

بانوی ماهتاب دمیده است تا فقط
هنگام خواب قصّه بگوید برای او

 

سمت نگاه مشرقی‌اش صبح دائم است
خورشید، سال‌هاست نشسته به پای او

 

عطر هزار باغچه گل در ترنّمش
شهر بهار، ساکن سبز هوای او

 

آیینۀ تداعی لبخند فاطمه است
انگار روبرو شده با خنده‌های او

 

وقتی که از سپهرِ مدینه طلوع کرد
خورشید زندگانی خود را شروع کرد


از شاخۀ طلایی طوبی که چیده شد
در ساق عرش، عطر رهایی وزیده شد

 

شیواترین سلام سپیده به آفتاب
در لحظۀ تلألؤ سبزش شنیده شد

 

تلفیقی از هدایت و نور است این شهاب
خطّی که روی صفحۀ ظلمت کشیده شد

 

قبل از شروع خلقت عالم، کمال یافت
آن روز متّصف به صفات حمیده شد

 

اشراق مهر، سجده به خاک زمین اوست
تکوین عشق، معجزۀ کمترین اوست

 

صبح ولادتش همه جا عطر سیب داشت
گل‌بانویی که ایل و تباری نجیب داشت

 

نیلوفر عفاف به قنداقه‌اش دخیل
گلبوسۀ نسیم ز عطرش نصیب داشت

 

می‌آمد از طراوت گلخانۀ خدا
بیخود نبود رایحه‌ای دلفریب داشت

 

شیرین زبان قافلۀ نازدانه‌ها
تن پوشی از حریر پر عندلیب داشت

 

از وقت آفرینش نور مطهّرش
با نام پاک فاطمه اُنسی عجیب داشت

 

تنها سه ماه آخر عمر سه ساله‌اش
اندازۀ سه قرن فراز و نشیب داشت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×