مشخصات شعر

شرار درد

کسی که غم به دلش کرده آشیانه منم

شرار درد به جانش کشد زبانه منم

 

کسی که در دل دریای غم فتاده و نیست

ره نجاتش از این بحر بی‌کرانه منم

 

کسی که مادر خوشبخت روزگاران است

ولیک تیر بلا را بود نشانه منم

 

کسی که همسری با علی بود فخرش

ولیک غم زده بر هستیش زبانه منم

 

کسی که سیده امّ‌البنین بود نامش

ولیک مانده از این نام بی‌نشانه منم

 

به یاد قبر عزیزان خویشتن هر روز

کسی که ساخته اندر بقیع لانه منم

 

شدم غریب پس از عون و جعفر و عباس

کسی که بار غریبی کشد به شانه منم

 

کسی که چهار پسر بوده حاصل عمرش

که از شهادتشان خورده تازیانه منم

 

شنیده‌ام که جدا شد دو دست عباسم

کسی که دست به سر زد در این میانه منم

 

شنیده‌ام که به چشمش نشست تیر جفا

کسی که سوزد از این داغ جاودانه منم

 

غریب دشت بلا را دریغ مادر نیست

کسی که گریه بر او کرده مادرانه منم

 

دو نازدانه ز عباس من به جا مانده

کسی که سوخته با این دو شمع خانه منم

 

قلم زده است «مؤید» چو در مصیبت من

کسی که شافع او شد به این بهانه منم

شرار درد

کسی که غم به دلش کرده آشیانه منم

شرار درد به جانش کشد زبانه منم

 

کسی که در دل دریای غم فتاده و نیست

ره نجاتش از این بحر بی‌کرانه منم

 

کسی که مادر خوشبخت روزگاران است

ولیک تیر بلا را بود نشانه منم

 

کسی که همسری با علی بود فخرش

ولیک غم زده بر هستیش زبانه منم

 

کسی که سیده امّ‌البنین بود نامش

ولیک مانده از این نام بی‌نشانه منم

 

به یاد قبر عزیزان خویشتن هر روز

کسی که ساخته اندر بقیع لانه منم

 

شدم غریب پس از عون و جعفر و عباس

کسی که بار غریبی کشد به شانه منم

 

کسی که چهار پسر بوده حاصل عمرش

که از شهادتشان خورده تازیانه منم

 

شنیده‌ام که جدا شد دو دست عباسم

کسی که دست به سر زد در این میانه منم

 

شنیده‌ام که به چشمش نشست تیر جفا

کسی که سوزد از این داغ جاودانه منم

 

غریب دشت بلا را دریغ مادر نیست

کسی که گریه بر او کرده مادرانه منم

 

دو نازدانه ز عباس من به جا مانده

کسی که سوخته با این دو شمع خانه منم

 

قلم زده است «مؤید» چو در مصیبت من

کسی که شافع او شد به این بهانه منم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×