- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
- بازدید: ۸۷۷
- شماره مطلب: ۳۳۹۹
-
چاپ
ناقابل
دوست دارم این دو گل را نذر چشمانت کنم
بیش از این چیزی ندارم تا که احسانت کنم
این دو گل که جای خود، من نیز قابل نیستم
خاک پایت گردم و جانم به قربانت کنم
گفتهام از پهلوی بشکسته نامی آورند
تا مگر راضی به اذن این دو طفلانت کنم
شانه بر مو، سرمه بر چشم و حمایل بستهاند
مستشان با گفتن ذکر حسین جانت کنم
من خجالت میکشم از خیمهها آیم برون
نیستم راضی که یک لحظه پریشانت کنم
داغ اکبر داغهای دیگرم برده زیاد
من فقط گریه بر آن خورشید تابانت کنم
-
دروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
الشام، همانجا که به ما بد کردند
بی غیرت و بی دین، همگی بی دردنددروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
هر چه که بگویی سرمان آوردند -
تو یادگار آخرین کربلایى
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصۀ جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل، حجلۀ داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
-
غلام حیدر
از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم
از ازل تا روز محشر ریزهخوار این درم
مرتضی خود گفته بابای من مسکین بُود
او بود بابا و زهرای مطهر مادرم
-
مثل ضریح شش گوشه
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
حرم برای تو شه کرم میسازه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم
شبیه گنبد امام رضا میسازیم
ناقابل
دوست دارم این دو گل را نذر چشمانت کنم
بیش از این چیزی ندارم تا که احسانت کنم
این دو گل که جای خود، من نیز قابل نیستم
خاک پایت گردم و جانم به قربانت کنم
گفتهام از پهلوی بشکسته نامی آورند
تا مگر راضی به اذن این دو طفلانت کنم
شانه بر مو، سرمه بر چشم و حمایل بستهاند
مستشان با گفتن ذکر حسین جانت کنم
من خجالت میکشم از خیمهها آیم برون
نیستم راضی که یک لحظه پریشانت کنم
داغ اکبر داغهای دیگرم برده زیاد
من فقط گریه بر آن خورشید تابانت کنم