- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۴/۱۵
- بازدید: ۲۳۰۹
- شماره مطلب: ۳۲۹
-
چاپ
دلی آئینهای و دیدۀ تر میخواهی
دلی آئینهای و دیدۀ تر میخواهی
بندهای مخلص و مشتاقِ سحر میخواهی
سهمِ دلهای شکسته است اقامتگاهت
قدری همصحبتی و سوزِ جگر میخواهی
دستگیری، نظرِ لطف، بها بخشیدن
حسّم این بود مرا هم به نظر میخواهی
پرده پوشیدی و هر بار نفهمیدم که
غافر الذنب! مرا هم چه قدر میخواهی
کوسِ بیآبروییام به صدا میآید
همه را درهم و نادیده بخر، میخواهی؟
چه شلوغ است سرِ سفرۀ مهمانیتان
سرِ این سفره مگر چند نفر میخواهی؟
نامۀ زندگیم پیشِ شما معلوم است
بابِ مِیلت عملی نیست اگر میخواهی
من فقط گریۀ بر خون خدا را بلدم
جگرم سوخت در این کسبِ هنر، میخواهی؟
دلی آئینهای و دیدۀ تر میخواهی
دلی آئینهای و دیدۀ تر میخواهی
بندهای مخلص و مشتاقِ سحر میخواهی
سهمِ دلهای شکسته است اقامتگاهت
قدری همصحبتی و سوزِ جگر میخواهی
دستگیری، نظرِ لطف، بها بخشیدن
حسّم این بود مرا هم به نظر میخواهی
پرده پوشیدی و هر بار نفهمیدم که
غافر الذنب! مرا هم چه قدر میخواهی
کوسِ بیآبروییام به صدا میآید
همه را درهم و نادیده بخر، میخواهی؟
چه شلوغ است سرِ سفرۀ مهمانیتان
سرِ این سفره مگر چند نفر میخواهی؟
نامۀ زندگیم پیشِ شما معلوم است
بابِ مِیلت عملی نیست اگر میخواهی
من فقط گریۀ بر خون خدا را بلدم
جگرم سوخت در این کسبِ هنر، میخواهی؟