مشخصات شعر

چهار داغ

آسمان سوخت و از پا افتاد

زیر بار جگر داغ شما

و دل سخت زمین بُرده چهار

گل ماتم‌زده از باغ شما

 

کرم لطف خدا می‌ریزد

از سر و روی در خانه‌یتان

شمع‌تان پای علی می‌سوزد

و ملائک همه پروانه‌یتان

 

روزها می‌گذرد می‌آیی

دیده را با غم دل خیس کنی

مادرانه وسط خاک بقیع

روضۀ علقمه تأسیس کنی

 

موج برداشته چشمان تو از

آینه‌های ترک خوردۀ غم

هیجده داغ دلت را بانو

کرده تصویر شکسته مبهم

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

تیر را بر سر مشک عباس

دست جا مانده و پلکی مجروح

سرخی حسرت اشک عباس

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

سرِ دریا لب نیزار شکست

پسر فاطمه غارت شد و بعد

سینۀ احمد مختار شکست

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

خواهری روضۀ گودال گرفت

جگر بی‌کفنش از سر نی

تا در عرش خدا بال گرفت

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

خیمه‌گاهی که اسیری می‌رفت

دست‌ها طعمۀ زنجیر و یکی

طفل معصوم به پیری می‌رفت

 

خوب شد چشم شما، اما باز

غصۀ این همه، مهتابت کرد

پیش عباس و برادرهایش

بیشتر داغ حسین آبت کرد

چهار داغ

آسمان سوخت و از پا افتاد

زیر بار جگر داغ شما

و دل سخت زمین بُرده چهار

گل ماتم‌زده از باغ شما

 

کرم لطف خدا می‌ریزد

از سر و روی در خانه‌یتان

شمع‌تان پای علی می‌سوزد

و ملائک همه پروانه‌یتان

 

روزها می‌گذرد می‌آیی

دیده را با غم دل خیس کنی

مادرانه وسط خاک بقیع

روضۀ علقمه تأسیس کنی

 

موج برداشته چشمان تو از

آینه‌های ترک خوردۀ غم

هیجده داغ دلت را بانو

کرده تصویر شکسته مبهم

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

تیر را بر سر مشک عباس

دست جا مانده و پلکی مجروح

سرخی حسرت اشک عباس

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

سرِ دریا لب نیزار شکست

پسر فاطمه غارت شد و بعد

سینۀ احمد مختار شکست

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

خواهری روضۀ گودال گرفت

جگر بی‌کفنش از سر نی

تا در عرش خدا بال گرفت

 

خوب شد چشم شما درک نکرد

خیمه‌گاهی که اسیری می‌رفت

دست‌ها طعمۀ زنجیر و یکی

طفل معصوم به پیری می‌رفت

 

خوب شد چشم شما، اما باز

غصۀ این همه، مهتابت کرد

پیش عباس و برادرهایش

بیشتر داغ حسین آبت کرد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×