- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۵
- بازدید: ۱۳۵۸
- شماره مطلب: ۳۰۴۳
-
چاپ
ز سوز جگر گریست
تنها، نه خون به داغ پدر از بصر گریست
هر جا که آب دید، به یاد پدر گریست
چون دید گوسفند ذبیحی به هر کجا
آهی کشید و سخت ز سوز جگر گریست
از داغ جانگداز شهیدان کربلا
هم در حضر گریست و هم در سفر گریست
با یاد تشنهکام شهید لب فرات
از صبح تا به شام، ز شب تا سحر گریست
چون شمع، در مصیبت یاران خویشتن
هر جا نشست سوخت، به هر رهگذر گریست
مژده! ندید همچو علی چشم روزگار
یک عمر در عزای پدر، چون پدر گریست
ز سوز جگر گریست
تنها، نه خون به داغ پدر از بصر گریست
هر جا که آب دید، به یاد پدر گریست
چون دید گوسفند ذبیحی به هر کجا
آهی کشید و سخت ز سوز جگر گریست
از داغ جانگداز شهیدان کربلا
هم در حضر گریست و هم در سفر گریست
با یاد تشنهکام شهید لب فرات
از صبح تا به شام، ز شب تا سحر گریست
چون شمع، در مصیبت یاران خویشتن
هر جا نشست سوخت، به هر رهگذر گریست
مژده! ندید همچو علی چشم روزگار
یک عمر در عزای پدر، چون پدر گریست