- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۵۱۰۰
- شماره مطلب: ۳۰۰۵
-
چاپ
غنچۀ حسین
خون خوردم در غم آن طفل، که جای لبنش
ریخت، دست ستم حرمله، خون در دهنش
کودکی کآب، ز سرچشمۀ وحدت میخورد
گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش
گر تن نوگل لیلا، نبود لالۀ سرخ
از چه آغشته به خون گشت، چنین پیرهنش
غنچهای از چمنزادۀ زهرا، بشکفت
که شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش
گلشنی ساخته در دشت بلا گشت، که بود
غنچهاش، اصغر و گل، قاسم و، اکبر سمنش
تشنه لب کشته شد آن شاه، که با خنجر و تیر
گشت، ببریده و شد دوخته، بر تن، کفنش
آن که باشد نظرش داروی هر درد «سنا»
چشم دارم، که فتد گوشۀ چشمی به منش
-
قصیده استاد همایی برای کتیبه ضریح حضرت مسلم بن عقیل (ع)
اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل
بیا به روضهی درگاه مسلم بن عقیل
سفیر مذهب حق، پیشتاز جانبازان
که در طریق رضای خدای گشت قتیل
-
قصیده استاد همایی برای تاریخ ضریح مطهّر حضرت اباالفضل العبّاس (ع)
یارب این بارگه کیست بدین جاه عظیم؟
کآسمان خم شده پیش در او در تعظیم
نفحهی ساحت قدسش دم جانبخش مسیح
پنجهی گنبد بامش ید بیضاى کلیم
-
سبکتر بتاب
الا ای فروزنده دل، آفتاب!
به جسم شهیدان، سبکتر بتاب
شهیدان قربانگه راستین
فشانده به حق بر دو کون، آستین
غنچۀ حسین
خون خوردم در غم آن طفل، که جای لبنش
ریخت، دست ستم حرمله، خون در دهنش
کودکی کآب، ز سرچشمۀ وحدت میخورد
گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش
گر تن نوگل لیلا، نبود لالۀ سرخ
از چه آغشته به خون گشت، چنین پیرهنش
غنچهای از چمنزادۀ زهرا، بشکفت
که شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش
گلشنی ساخته در دشت بلا گشت، که بود
غنچهاش، اصغر و گل، قاسم و، اکبر سمنش
تشنه لب کشته شد آن شاه، که با خنجر و تیر
گشت، ببریده و شد دوخته، بر تن، کفنش
آن که باشد نظرش داروی هر درد «سنا»
چشم دارم، که فتد گوشۀ چشمی به منش