- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۳
- بازدید: ۵۴۲۸
- شماره مطلب: ۲۹۹۳
-
چاپ
هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی
ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟
خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است
از میکدۀ چشم تو آموخته مستی
تا جرعهای از عشق تو ریزند به جامش
هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی
از چار طرف محو تماشای تو هستند
هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی
واکرد در مسجد الاقصای یقین را
«تکبیرهالاحرام نمازی که تو بستی»
تا وا شدن پنجره، هرگز نزدی پلک
تا خون شدن حنجره، از پا ننشتی
ای کاش که گلهای عطشناک نبینند
در دیدۀ خود خار غمی را که شکستی
یک گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس
ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی
ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟
خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است
از میکدۀ چشم تو آموخته مستی
تا جرعهای از عشق تو ریزند به جامش
هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی
از چار طرف محو تماشای تو هستند
هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی
واکرد در مسجد الاقصای یقین را
«تکبیرهالاحرام نمازی که تو بستی»
تا وا شدن پنجره، هرگز نزدی پلک
تا خون شدن حنجره، از پا ننشتی
ای کاش که گلهای عطشناک نبینند
در دیدۀ خود خار غمی را که شکستی
یک گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس
ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی