- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۵
- بازدید: ۱۳۱۴
- شماره مطلب: ۲۹۲۱
-
چاپ
پشت سرت
نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
تو رفتی و دل اهل حرم به همراهت
و چشمها همه زمزم شدند پشت سرت
«أنا علیٌ» تو تا به گوش کوفه رسید
یکییکی همه ملجم شدند پشت سرت
همه برای تو خیراتِ نیزه میکردند
همه برای تو حاتم شدند پشت سرت
عجب رقابت سختی برای کشتن توست
رقیب سکه و درهم شدند پشت سرت
کسی حریف تو از پیش رو نمیگردید
عمود و نیزه که با هم شدند پشت سرت
کنار پیکر تو نالۀ غریبی گفت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
-
فدای سرت
چقدر گریه نوشته دلم برای سرت
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
-
عرش نیزه
دیگر تحملش به سر آمد، برابرش
دارد ز دست میرود عمه، عمو، سرش
شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شدند
با هر صدای حرمله: «حمله به پیکرش»
-
کرب و بلا مثل مدینه شده بود
ته گودال تمام بدنش میسوزد
خواهری دید عقیق یمنش میسوزدنیزهها زیر حرارت همگی ذوب شدند
بی سبب نیست جراحات تنش میسوزد
پشت سرت
نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
تو رفتی و دل اهل حرم به همراهت
و چشمها همه زمزم شدند پشت سرت
«أنا علیٌ» تو تا به گوش کوفه رسید
یکییکی همه ملجم شدند پشت سرت
همه برای تو خیراتِ نیزه میکردند
همه برای تو حاتم شدند پشت سرت
عجب رقابت سختی برای کشتن توست
رقیب سکه و درهم شدند پشت سرت
کسی حریف تو از پیش رو نمیگردید
عمود و نیزه که با هم شدند پشت سرت
کنار پیکر تو نالۀ غریبی گفت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت