- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۱۰۶۰
- شماره مطلب: ۲۹۱۹
-
چاپ
طاووس خیمه
«هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم»
هر گه نظر به روی تو کردم جوان شدم
طاووس خیمه پیش پدر راه میروی؟
گفتی اذان و مست من از این اذان شدم
آه ای عصای پیری من، میروی؟ برو
اما به روی نعش تو من قد کمان شدم
تا اینکه خوب از عطشم باخبر شوی
از شوق با لب تو دهان بر دهان شدم
با خود نگفتهای پدرت خرد میشود
من مثل قطعههای تنت بینشان شدم
آخر چرا جواب پدر را نمیدهی
چیزی بگو علی، ولدی نصفهجان شدم
زینب میان این همه دشمن دویده است
بابا اسیر زخم زبانهایشان شدم
از بهر بردن تو عبا کم میآورم
من چند بار بر بدنت امتحان شدم
شد سرخی لبان تو در دشت منتشر
من هم به طشت زر هدف خیزران شدم
شکر خدا که نیزهی من شد بلندتر
در راه شام بر سر تو سایهبان شدم
-
گرفتار
من به خون لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیۀ ارباب شبی خوابم برد
صبح، پشت در یک میکده بیدار شدم
-
محشر بر نی
چیست این؟ حرمت اولاد پیمبر برنی
همه غربت سی سالۀ حیدر، بر نی
چیست این کوچ غریبانۀ یک قافله مرد؟آخرین هجرت یک دسته کبوتر، بر نی
-
گندم ری
میسوخت خاک و آب، فقط استعاره بود
در آسمانِ مشک که غرق ستاره بود
اشکی نمانده بود که نذر عطش کند
ورنه فرات، منتظر یک اشاره بود،
-
نوکر
من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبودهای که بدانی چه میکشم[1]
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت میکنم و مست و سرخوشم
طاووس خیمه
«هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم»
هر گه نظر به روی تو کردم جوان شدم
طاووس خیمه پیش پدر راه میروی؟
گفتی اذان و مست من از این اذان شدم
آه ای عصای پیری من، میروی؟ برو
اما به روی نعش تو من قد کمان شدم
تا اینکه خوب از عطشم باخبر شوی
از شوق با لب تو دهان بر دهان شدم
با خود نگفتهای پدرت خرد میشود
من مثل قطعههای تنت بینشان شدم
آخر چرا جواب پدر را نمیدهی
چیزی بگو علی، ولدی نصفهجان شدم
زینب میان این همه دشمن دویده است
بابا اسیر زخم زبانهایشان شدم
از بهر بردن تو عبا کم میآورم
من چند بار بر بدنت امتحان شدم
شد سرخی لبان تو در دشت منتشر
من هم به طشت زر هدف خیزران شدم
شکر خدا که نیزهی من شد بلندتر
در راه شام بر سر تو سایهبان شدم