- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۲۱۵۴
- شماره مطلب: ۲۸۸۷
-
چاپ
دلتنگی
گاهی دلم برای پدر تنگ میشود
دلگیر از این زمانهی نیرنگ میشود
اینجا کسی یتیمنوازی نمیکند
اینجا نصیب صورتمان چنگ میشود
عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم
رحمی بر این یتیم که دلتنگ میشود
عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین
دارد سر عبای عمو جنگ میشود
پیراهنی که داشت عمویم سپید بود
از فرط زخم، قرمز پر رنگ میشود
من میروم سپر بشوم حیف کوچکم
پیشانیاش ولی هدف سنگ میشود
ناکام اگر که من بروم باز بهتر است
این زندگی بدون عمو ننگ میشود
شکر خدا نصیب من و اصغر یکی است
شمشیر با سه شعبه هماهنگ میشود
-
گرفتار
من به خون لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیۀ ارباب شبی خوابم برد
صبح، پشت در یک میکده بیدار شدم
-
محشر بر نی
چیست این؟ حرمت اولاد پیمبر برنی
همه غربت سی سالۀ حیدر، بر نی
چیست این کوچ غریبانۀ یک قافله مرد؟آخرین هجرت یک دسته کبوتر، بر نی
-
گندم ری
میسوخت خاک و آب، فقط استعاره بود
در آسمانِ مشک که غرق ستاره بود
اشکی نمانده بود که نذر عطش کند
ورنه فرات، منتظر یک اشاره بود،
-
نوکر
من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبودهای که بدانی چه میکشم[1]
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت میکنم و مست و سرخوشم
دلتنگی
گاهی دلم برای پدر تنگ میشود
دلگیر از این زمانهی نیرنگ میشود
اینجا کسی یتیمنوازی نمیکند
اینجا نصیب صورتمان چنگ میشود
عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم
رحمی بر این یتیم که دلتنگ میشود
عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین
دارد سر عبای عمو جنگ میشود
پیراهنی که داشت عمویم سپید بود
از فرط زخم، قرمز پر رنگ میشود
من میروم سپر بشوم حیف کوچکم
پیشانیاش ولی هدف سنگ میشود
ناکام اگر که من بروم باز بهتر است
این زندگی بدون عمو ننگ میشود
شکر خدا نصیب من و اصغر یکی است
شمشیر با سه شعبه هماهنگ میشود