مشخصات شعر

دل‌تنگی

گاهی دلم برای پدر تنگ می‌شود

دلگیر از این زمانه‌ی نیرنگ می‌شود

 

اینجا کسی یتیم‌نوازی نمی‌کند

اینجا نصیب صورتمان چنگ می‌شود

 

عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم

رحمی بر این یتیم که دل‌تنگ می‌شود

 

عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین

دارد سر عبای عمو جنگ می‌شود

 

پیراهنی که داشت عمویم سپید بود

از فرط زخم، قرمز پر رنگ می‌شود

 

من می‌روم سپر بشوم حیف کوچکم

پیشانی‌اش ولی هدف سنگ می‌شود

 

ناکام اگر که من بروم باز بهتر است

این زندگی بدون عمو ننگ می‌شود

 

شکر خدا نصیب من و اصغر یکی است

شمشیر با سه شعبه هماهنگ می‌شود

 

دل‌تنگی

گاهی دلم برای پدر تنگ می‌شود

دلگیر از این زمانه‌ی نیرنگ می‌شود

 

اینجا کسی یتیم‌نوازی نمی‌کند

اینجا نصیب صورتمان چنگ می‌شود

 

عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم

رحمی بر این یتیم که دل‌تنگ می‌شود

 

عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین

دارد سر عبای عمو جنگ می‌شود

 

پیراهنی که داشت عمویم سپید بود

از فرط زخم، قرمز پر رنگ می‌شود

 

من می‌روم سپر بشوم حیف کوچکم

پیشانی‌اش ولی هدف سنگ می‌شود

 

ناکام اگر که من بروم باز بهتر است

این زندگی بدون عمو ننگ می‌شود

 

شکر خدا نصیب من و اصغر یکی است

شمشیر با سه شعبه هماهنگ می‌شود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×