- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۰
- بازدید: ۱۱۵۴
- شماره مطلب: ۲۸۷۳
-
چاپ
حنانه
با خندۀ خود صفای دلها میشد
آرامش خاندان طاها میشد
حنانهترین دختر این کاشانه
در کودکیاش مادر بابا میشد
در جمع برادران خود تا میرفت
لیلای دل عترت لیلا میشد
با لهجۀ شیرین خودش تا میگفت
بابا بابا بابا غوغا میشد
در پیش نگاه عمه و بابایش
هر لحظه شبیهتر به زهرا میشد
وقتی که به دیدن عمویش میرفت
عباس به احترام او پا میشد
پایش روی خاک قبل از آنکه برسد
زیر قدمش بال ملک وا میشد
مأمور نبود ورنه گر میفرمود
تا کوفه تمام دشت دریا میشد
صد حیف نشد بماند و رشد کند
میماند اگر، زینب کبری میشد
-
دروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
الشام، همانجا که به ما بد کردند
بی غیرت و بی دین، همگی بی دردنددروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
هر چه که بگویی سرمان آوردند -
تو یادگار آخرین کربلایى
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصۀ جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل، حجلۀ داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
-
غلام حیدر
از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم
از ازل تا روز محشر ریزهخوار این درم
مرتضی خود گفته بابای من مسکین بُود
او بود بابا و زهرای مطهر مادرم
-
مثل ضریح شش گوشه
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
حرم برای تو شه کرم میسازه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم
شبیه گنبد امام رضا میسازیم
حنانه
با خندۀ خود صفای دلها میشد
آرامش خاندان طاها میشد
حنانهترین دختر این کاشانه
در کودکیاش مادر بابا میشد
در جمع برادران خود تا میرفت
لیلای دل عترت لیلا میشد
با لهجۀ شیرین خودش تا میگفت
بابا بابا بابا غوغا میشد
در پیش نگاه عمه و بابایش
هر لحظه شبیهتر به زهرا میشد
وقتی که به دیدن عمویش میرفت
عباس به احترام او پا میشد
پایش روی خاک قبل از آنکه برسد
زیر قدمش بال ملک وا میشد
مأمور نبود ورنه گر میفرمود
تا کوفه تمام دشت دریا میشد
صد حیف نشد بماند و رشد کند
میماند اگر، زینب کبری میشد