- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۱۱/۲۹
- بازدید: ۱۹۵۵
- شماره مطلب: ۲۸۷
-
چاپ
چشم تر
چشمی که از روایت این روضهها تر است
"فردا کنار فاطمه با آبروتر است"
عمری به گریه در پی دلدار بودهایم
روز جزا پی من و تو چشم دلبر است
اصلاً عجیب نیست که او را ندیدهایم
چشمی که دیده روی مهش چشم دیگر است
ما را شکسته سینه و بی سر قبول کن
وقتی که جسم زخمی ارباب بی سر است
اصلاً اگر بهشت کنار تو نیستیم
دوزخ برای عاشق مهجور بهتر است
هنگام مرگ اگر برسد داد میزنم
زیباترین دقایق من آنِ آخر است
-
فدای سرت
چقدر گریه نوشته دلم برای سرت
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
-
عرش نیزه
دیگر تحملش به سر آمد، برابرش
دارد ز دست میرود عمه، عمو، سرش
شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شدند
با هر صدای حرمله: «حمله به پیکرش»
-
پشت سرت
نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
-
کرب و بلا مثل مدینه شده بود
ته گودال تمام بدنش میسوزد
خواهری دید عقیق یمنش میسوزدنیزهها زیر حرارت همگی ذوب شدند
بی سبب نیست جراحات تنش میسوزد
چشم تر
چشمی که از روایت این روضهها تر است
"فردا کنار فاطمه با آبروتر است"
عمری به گریه در پی دلدار بودهایم
روز جزا پی من و تو چشم دلبر است
اصلاً عجیب نیست که او را ندیدهایم
چشمی که دیده روی مهش چشم دیگر است
ما را شکسته سینه و بی سر قبول کن
وقتی که جسم زخمی ارباب بی سر است
اصلاً اگر بهشت کنار تو نیستیم
دوزخ برای عاشق مهجور بهتر است
هنگام مرگ اگر برسد داد میزنم
زیباترین دقایق من آنِ آخر است