- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
- بازدید: ۱۵۸۸
- شماره مطلب: ۲۷۲۱
-
چاپ
از حسن تا کربلا
اخم شیطان باز میگردد تبسم میشود
جعده بعد از زهر درگیر توهم میشود
آتش سم است اما پشت درب خانه نه
پشت درب سینهات لبریز هیزم میشود
آرد خواهد شد تمام استخوانهایش ولی
باز دستاس است که لبریز گندم میشود
زهر در واقع برایش جرعهای از کوثر است
آنکه لحظهلحظه پیر از حرف مردم میشود
باز اول میشوی بر دیدن مادر ولی
خواهرت مثل گذشته باز دوم میشود
گل فرستادم به تابوتت ولیکن گل که هیچ
تیر بین تیرهای آمده گم میشود
از حسن تا کربلا آن کوچه خواهد گشت دشت
بر تن قاسمِ بدین ترتیب سَم، سُم میشود
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
از حسن تا کربلا
اخم شیطان باز میگردد تبسم میشود
جعده بعد از زهر درگیر توهم میشود
آتش سم است اما پشت درب خانه نه
پشت درب سینهات لبریز هیزم میشود
آرد خواهد شد تمام استخوانهایش ولی
باز دستاس است که لبریز گندم میشود
زهر در واقع برایش جرعهای از کوثر است
آنکه لحظهلحظه پیر از حرف مردم میشود
باز اول میشوی بر دیدن مادر ولی
خواهرت مثل گذشته باز دوم میشود
گل فرستادم به تابوتت ولیکن گل که هیچ
تیر بین تیرهای آمده گم میشود
از حسن تا کربلا آن کوچه خواهد گشت دشت
بر تن قاسمِ بدین ترتیب سَم، سُم میشود