- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
- بازدید: ۹۹۰۴
- شماره مطلب: ۲۱۵۱
-
چاپ
بابا ببین شبیه زنی سالخوردهام
بابا نگاه پر شررم درد میکند
قلب حزین و شعلهورم درد میکند
از بس برای دیدن تو گریه کردهام
چشمان خیس و پلک ترم درد میکند
از بعد نیزه رفتن رأس عمو ببین
سر تا به پای اهل حرم درد میکند
آهسته بوسه گیرم از آن جای خیزران
دانم لبانت ای پدرم درد میکند
از کوچههای سنگی کوفه ز من مپرس
آخر هنوز بال و پرم درد میکند
با هر نوازشی که ز باد صبا رسد
این دسته موی مختصرم درد میکند
ناقه بلند بود و نگویم چه شد ولی...
چون فاطمه پدر، کمرم درد میکند
بابا ببین شبیه زنی سالخوردهام
دستم، تنم، سرم، جگرم درد میکند
مدیون عمهام که نفس میکشم هنوز
جسم کبود همسفرم درد میکند
هر جا که گوشواره ببینم از این به بعد
زخمی دوباره در نظرم درد میکند
-
خورشید محو سجدۀ طولانی تو بود
ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی
ای اسوۀ یگانگی و ایستادگی
عرش خدا ندیده به پای تواضعت
اینگونه ساده با نسب شاهزادگی
-
به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا
حریم سینۀ من در شراره افتاده
در انعکاس نگاهم ستاره افتاده
زحجلهگاه لبم خون تازه میریزد
دگر نفس زدنم در شماره افتاده
شکست حجمۀ بغض گلو گرفتۀ من
به یاد خاطرههایی دوباره افتاده
-
حسین فاطمه، تو چیز دیگری
پای قلم دوباره رسیده سر قرار
ای آسمان به دفتر شعرم غزل ببار
تندیس دلرباییو ای منتهای عشق
لطفی کن و به خانۀ چشمم قدم گذار
بابا ببین شبیه زنی سالخوردهام
بابا نگاه پر شررم درد میکند
قلب حزین و شعلهورم درد میکند
از بس برای دیدن تو گریه کردهام
چشمان خیس و پلک ترم درد میکند
از بعد نیزه رفتن رأس عمو ببین
سر تا به پای اهل حرم درد میکند
آهسته بوسه گیرم از آن جای خیزران
دانم لبانت ای پدرم درد میکند
از کوچههای سنگی کوفه ز من مپرس
آخر هنوز بال و پرم درد میکند
با هر نوازشی که ز باد صبا رسد
این دسته موی مختصرم درد میکند
ناقه بلند بود و نگویم چه شد ولی...
چون فاطمه پدر، کمرم درد میکند
بابا ببین شبیه زنی سالخوردهام
دستم، تنم، سرم، جگرم درد میکند
مدیون عمهام که نفس میکشم هنوز
جسم کبود همسفرم درد میکند
هر جا که گوشواره ببینم از این به بعد
زخمی دوباره در نظرم درد میکند