- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۵
- بازدید: ۳۷۰۰
- شماره مطلب: ۲۱۲
-
چاپ
سوم محرم؛ عمو کجاست؟
محلههای یهودی ز خارها پُر بود
میان کوچه به زحمت به عمهاش میگفت
چقدر بوی غذا بین شام پیچیده
کمی مواظب من باش بین نامَحرم
چه حرفها که در این ازدحام پیچیده
---
برای شانۀ سرخش لباس سنگین است
عجیب زخم تنش بین روز میسوزد
برای بردنِ یک گوشواره دعوا شد
عجیب لالۀ گوشش هنوز میسوزد
---
چقدر مردم این شهر اهل خیراتند
گرفته است سرش را که بیشتر نزنند
حواس عمه شده جمع، زیر پا نرود
میان کوچه نماند ز پشتِ سر نزنند
---
محلههای یهودی ز خارها پُر بود
که زخم آبله در زیر پای او میسوخت
تمامِ روز ز سر شعله را جدا میکرد
تمام شب نوکِ انگشتهای او میسوخت
---
کشید دست خودش را به زخمِ گوشش گفت
به دخترانِ سنان گوشواره میآید
میانِ بازی خود، کودکان هُلَم دادند
عمو کجاست؟ خدایا دوباره میآید؟...
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
سوم محرم؛ عمو کجاست؟
محلههای یهودی ز خارها پُر بود
میان کوچه به زحمت به عمهاش میگفت
چقدر بوی غذا بین شام پیچیده
کمی مواظب من باش بین نامَحرم
چه حرفها که در این ازدحام پیچیده
---
برای شانۀ سرخش لباس سنگین است
عجیب زخم تنش بین روز میسوزد
برای بردنِ یک گوشواره دعوا شد
عجیب لالۀ گوشش هنوز میسوزد
---
چقدر مردم این شهر اهل خیراتند
گرفته است سرش را که بیشتر نزنند
حواس عمه شده جمع، زیر پا نرود
میان کوچه نماند ز پشتِ سر نزنند
---
محلههای یهودی ز خارها پُر بود
که زخم آبله در زیر پای او میسوخت
تمامِ روز ز سر شعله را جدا میکرد
تمام شب نوکِ انگشتهای او میسوخت
---
کشید دست خودش را به زخمِ گوشش گفت
به دخترانِ سنان گوشواره میآید
میانِ بازی خود، کودکان هُلَم دادند
عمو کجاست؟ خدایا دوباره میآید؟...