مشخصات شعر

ای تن خسته به گودال...

ای تن خسته به گودال، زپا افتاده

تنت اینجاست سرت پس به کجا افتاده

 

هیچکس این بدن خُرد تو را جمع نکرد

بس که اعضاء ز اعضاء  جدا افتاده

 

این تن از هر طرف انگار به غارت رفته

زیر نعشت مچ دست و مچ پا افتاده

 

دست بر شال کمربند گرفتی از چه؟

بر تنت جای سم اسب چرا افتاده

 

استخوان‌های شکسته همه بیرون زده‌اند

دندۀ پهلویت انگار که جا افتاده

 

خودنماییِ کف چکمه مرا کشت حسین

چقدر بر بدنت پنجه و پا افتاده

 

با گلوی تو چه کرده است مگر شمر لعین

بارها خنجرش انگار خطا افتاده

 

از چه انگشتر و انگشت تو پیدا نشود

ساربان نیست ولی دشنه به جا افتاده

 

بوی زهراست که در مقتل تو پیچیده

از نفس مادرم اینجا به خدا افتاده

ای تن خسته به گودال...

ای تن خسته به گودال، زپا افتاده

تنت اینجاست سرت پس به کجا افتاده

 

هیچکس این بدن خُرد تو را جمع نکرد

بس که اعضاء ز اعضاء  جدا افتاده

 

این تن از هر طرف انگار به غارت رفته

زیر نعشت مچ دست و مچ پا افتاده

 

دست بر شال کمربند گرفتی از چه؟

بر تنت جای سم اسب چرا افتاده

 

استخوان‌های شکسته همه بیرون زده‌اند

دندۀ پهلویت انگار که جا افتاده

 

خودنماییِ کف چکمه مرا کشت حسین

چقدر بر بدنت پنجه و پا افتاده

 

با گلوی تو چه کرده است مگر شمر لعین

بارها خنجرش انگار خطا افتاده

 

از چه انگشتر و انگشت تو پیدا نشود

ساربان نیست ولی دشنه به جا افتاده

 

بوی زهراست که در مقتل تو پیچیده

از نفس مادرم اینجا به خدا افتاده

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×