- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۹
- بازدید: ۲۵۵۸
- شماره مطلب: ۲۰۴۶
-
چاپ
فریاد زخم خورده
حَبلُ الوریدِ عالم و حَبلُ المَتین: حسین
سررشتۀ امیدِ زمان و زمین: حسین
دریای خلقت از ازل افتاد در خروش
تا فاطمه صدف شد و دُرّ ثمین: حسین
توحید از نگاهِ نبی بر دو محور است:
«اِیّاکَ نَعبُد ...» است علی، «... نستعین»: حسین
دنیا چنان گلویِ به تاراج رفتهای است
فریاد خوردۀ «هَل مِن مّعین»: حسین
لبّیک یا شهید بگویید شاهدان!
با حج شده است ذره به ذره عجین، حسین
کعبه طواف میکند از دور، دُورِ او
قبلهنمای عزتِ دنیا و دین: حسین
قرآن به دستِ جوهرِ خونش نوشته شد
جان داد در قبالِ «وَ لَاالضّالّین» حسین
«اَلکَهفِ وَالرقیم» بخوانید نیزهها!
در اوجِ آسمان شده «کهفَ الحَصین»، حسین
نهج البلاغه خطبه به خطبه به خاک ریخت
وقتی که شد شبانه خرابه نشین، حسین
خونِ خدا به رگ رگِ موعود، میدود
دستی که بر میآورد از آستین: حسین
انگشت بر لب اند تمام فرشتهها
فهمِ کسی نشد به خدا ... کیست این حسین؟!
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
فریاد زخم خورده
حَبلُ الوریدِ عالم و حَبلُ المَتین: حسین
سررشتۀ امیدِ زمان و زمین: حسین
دریای خلقت از ازل افتاد در خروش
تا فاطمه صدف شد و دُرّ ثمین: حسین
توحید از نگاهِ نبی بر دو محور است:
«اِیّاکَ نَعبُد ...» است علی، «... نستعین»: حسین
دنیا چنان گلویِ به تاراج رفتهای است
فریاد خوردۀ «هَل مِن مّعین»: حسین
لبّیک یا شهید بگویید شاهدان!
با حج شده است ذره به ذره عجین، حسین
کعبه طواف میکند از دور، دُورِ او
قبلهنمای عزتِ دنیا و دین: حسین
قرآن به دستِ جوهرِ خونش نوشته شد
جان داد در قبالِ «وَ لَاالضّالّین» حسین
«اَلکَهفِ وَالرقیم» بخوانید نیزهها!
در اوجِ آسمان شده «کهفَ الحَصین»، حسین
نهج البلاغه خطبه به خطبه به خاک ریخت
وقتی که شد شبانه خرابه نشین، حسین
خونِ خدا به رگ رگِ موعود، میدود
دستی که بر میآورد از آستین: حسین
انگشت بر لب اند تمام فرشتهها
فهمِ کسی نشد به خدا ... کیست این حسین؟!