- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۲
- بازدید: ۲۶۰۴
- شماره مطلب: ۱۹۹
-
چاپ
وقت عزا
ای دل محرّم آمده، وقت عزا شده
ماه عزای حضرت خون خدا شده
ماتم میان چشم همه موج میزند
چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده
ما اهل روضه زنده به بوی محرّمیم
دلهای ما حسینیۀ کربلا شده
بازار و کوچهها همه با گریه آشناست
هر جا گذر کنی غم عُظمی به پا شده
دستی که وقف روضه شده سینه میزند
مرهم به زخم سینۀ خیر النسا شده
صاحب عزای مجلس ارباب مادر است
با دستهای فاطمه هیئت بنا شده
-
غریبتر
شبی که دیدۀ خود، پُر ستاره میکردم
برای غربت دل، فکر چاره میکردم
به دانههای چو تسبیحِ اشک در دستم
برای آمدنت، استخاره میکردم
-
روزی کربلا
میشود سوخت و خاکستری آورد به دست
باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست
یک شبی مرحمت گوشۀ چشمی باید
تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست
-
نوبت ما
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
دیگر دو بال آرزویمان شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما -
زخم
دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم
گوشهای درته گودال، لب حنجر زخم
آسمان پر شده از سر، سر بر نیزه شده
پیکری روی زمین بی سر و، سرتاسر زخم
وقت عزا
ای دل محرّم آمده، وقت عزا شده
ماه عزای حضرت خون خدا شده
ماتم میان چشم همه موج میزند
چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده
ما اهل روضه زنده به بوی محرّمیم
دلهای ما حسینیۀ کربلا شده
بازار و کوچهها همه با گریه آشناست
هر جا گذر کنی غم عُظمی به پا شده
دستی که وقف روضه شده سینه میزند
مرهم به زخم سینۀ خیر النسا شده
صاحب عزای مجلس ارباب مادر است
با دستهای فاطمه هیئت بنا شده